سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شگفتا خلافت از راه همصحبتى به دست آید . [ و شعرى از او در این باره روایت شده است : ] اگر با شورا کار آنان را به دست گرفتى چه شورایى بود که رأى دهندگان در آنجا نبودند . و اگر از راه خویشاوندى بر مدعیّان حجّت آوردى ، دیگران از تو به پیامبر نزدیکتر و سزاوارتر بودند . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

دانلود کتاب ضد وهابیت دوشنبه 86 اسفند 6  1:37 عصر

دانلود وهابیت بر سر دو راهی

نوشته آیت الله مکارم شیرازی


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

چرا ابن تیمیه موفق نشد ؟؟؟ دوشنبه 86 اسفند 6  1:34 عصر

دلایل ناکامى ابن تیمیّه

آگاهان مى دانند امام مذهب وهّابى ـ به اعتراف خودش ـ بر سر سفره «ابن تیمیّه» نشسته بود. ابن تیمیّه نیز درباره شرک، توحید، شفاعت و مانند آن همین افکار را داشت ولى چه شد که او نتوانست در دمشق (مرکز ظهور و فعّالیّتش) این سفره را براى عموم بگستراند و این خطر از شامات دفع شد، امّا شاگردش «محمّد بن عبدالوهاب» موفّق شد، راستى چرا؟

[ 76 ]

نخست مناسب است اشاره کوتاهى به تاریخ زندگى ابن تیمیّه داشته باشیم.

«احمد بن عبدالحلیم بن تیمیّه حنبلى» متولّد سال 661 و متوفاى سال 728 هجرى قمرى است. در شهر «حران» (شهرى است در شام) متولّد شد و به سبب جور تاتار، در کودکى همراه با خانواده اش «حران» را به سمت «دمشق» ترک کرد.

او که حنبلى مسلک بود درصدد ترویج مذهب حنابله برآمد و مانند حنابله علم کلام را مردود دانست و متکلّمان را اهل بدعت شمرد! در مسأله صفات خدا مانند حنابله الفاظ صفات پروردگار را که در نصوص آمده بدون هرگونه تفسیر پذیرفت و به طور کلّى هرگونه «عقل گرایى» را محکوم کرد. او علاوه بر حمایت از روش و عقاید اهل حدیث، عقاید جدیدى را نیز اضافه کرد که قبل از او سابقه نداشت.

براى مثال او سفر کردن به قصد زیارت قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تبرّک جستن به قبر او و توسّل به اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) را شرک دانست! و فضایل اهل بیت(علیهم السلام) را که در صحاح اهل سنّت و حتّى در مسند امامش «احمد بن حنبل» وجود داشت، انکار کرد و تلاش مى کرد تا مانند بنى امیّه، شأن و مقام امام على(علیه السلام)و فرزندانش را پایین آورد.

امّا دعوت ابن تیمیّه از سوى علماى اهل سنّت مورد پذیرش قرار نگرفت و جز برخى از شاگردانش همچون «ابن القیم»، دیگر بزرگان اهل سنّت با او مخالفت کردند و کتاب هاى متعدّدى در ردّ او و

[ 77 ]

بدعت هایش نگاشتند. از جمله «ذهبى» از علماى هم عصر او نامه اى به او نوشت و او را مورد نکوهش قرار داد، و تسلیم در برابر احادیث صحیح را از او خواستار شد.

«ذهبى» خطاب به او مى نویسد: «حال که در دهه هفتاد از عمر خود هستى، و رحلت از این عالم نزدیک است آیا وقت آن نرسیده است که توبه و انابه کنى؟»

در مصر نیز قاضى القضات فرقه هاى چهارگانه اهل سنّت آراى ابن تیمیّه را غلط و بدعت اعلام کرد.

ولى در قرن دوازدهم، محمّد بن عبدالوهاب ظهور کرد و از افکار ابن تیمیّه حمایت نمود و از میان عقاید او بیش از همه بر همان عقاید جدیدش تأکید کرد.

علاوه بر عقاید فوق، ابن تیمیّه داراى عقاید خاصّ دیگرى نیز بود. او در سال 698 آشکارا در بحث هاى داغ اعتقادى داخل مى شد و با مخالفین خودش به مناظره مى پرداخت، از جمله عقاید و رفتار او مى توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1ـ حدود شرعیّه را خودش اقامه مى کرد.

2ـ موى سر کودکان را از ته مى تراشید!

3ـ با کسانى که مخالف عقیده او بودند آماده پیکار بود.

4ـ از ارائه دادن نذور، مردم را نهى مى کرد.

5ـ به امکان رؤیت حسّى خداوند اعتقاد داشت!!

[ 78 ]

6ـ در مورد خوارج عقیده داشت که : «الخَوارِجُ مَعَ مُرُوقِهِمْ مِنَ الدِّینِ فَهُمْ أصْدَقُ النّاسِ ; با این که خوارج از دین خارج شدند راستگوترین مردم بودند !».

از کارهاى مثبت او این بود که در سال 702 بر ضدّ مغول اقدامات خوبى از خود ارائه داد.

علاّمه امینى بعد از آن که کلام ابن تیمیّه را در ردّ «حدیث آغاز دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)» (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الاَْقْرَبِینَ...) نقل مى کند که او سند حدیث مزبور را صحیح نمى داند، مى گوید: «از او این سخن عجیب نیست زیرا او فرد متعصّبى است که بر انکار ضروریّات و تکفیر مسلمین و به خصوص انکار آن چه مربوط به فضایل اهل بیت(علیهم السلام)است اصرار دارد»(1) و در جاى دیگر مى افزاید: «لذلک عاد غرضاً لنبال الجرح من فطاحل علماء اهل السنّة منذ ظهرت مخاریقه و إلى هذا الیوم و حسبک قول الشوکانى فى البدر الطالع ج 2 ص 260 : صرّح محمّد البخارى الحنفى المتوفّى 841 بتبدیعه ثمّ تکفیره ثمّ صار یصرح فى مجلسه : انّ من أطلق القول على ابن تیمیة: انّه شیخ الاسلام، فهو بهذا الاطلاق کافر ; به همین دلیل او همواره هدف تیرهاى انتقاد از سوى علماى بزرگ اهل سنّت واقع شد، از جمله «شوکانى» از محمّد بخارى حنفى نقل مى کند که او را تکفیر کرده و گفته است : هر کس ابن تیمیّه را شیخ الاسلام بخواند، کافر است!».(2)



1. الغدیر، جلد 2، صفحه 280 .

2 . همان مدرک، جلد 1، صفحه 247، (پاورقى).

[ 79 ]

از مدافعان سرسخت ابن تیمیّه مى توان از «ابن کثیر» مؤلّف کتاب «البدایة و النهایة» (متوفّاى 744) را نام برد که در سراسر کتاب خود به هر مناسبتى از ابن تیمیّه دفاع کرده و او را ستوده است.

از علماى معاصر ابن تیمیّه که از او دفاع کرده و به سبب این کار مورد نفرت جامعه خود قرار گرفت، محدّث مشهور «ابوالحجّاج مزى» صاحب کتاب «تهذیب الکمال» است که در سال 742 درگذشته است.

دیگر از شاگردان ابن تیمیّه، «احمد بن محمّد مرى لبلى» حنبلى است که به گفته ابن حجر نخست مخالف ابن تیمیّه بود ولى پس از ملاقات با او از دوستان و شاگردان او گردید و مصنّفات او را نوشت و در طرفدارى از او پافشارى کرد و در ردّ مسأله سفر براى زیارت از او دفاع کرد، سرانجام «اخنایى» قاضى مالکى او را احضار کرد و آنقدر زد تا بدنش خونین شد و سپس دستور داد او را وارونه سوار قاطر کردند و در شهر گرداندند، تا تحقیر شود.

بزرگ ترین شاگرد و مدافع سرسخت ابن تیمیّه بى شک «ابن القیم الجوزیة» است که در همه اقوال و عقاید تابع و حامى بى چون و چراى او بود و نشر و بسط عقاید ابن تیمیّه را در زمان حیات و پس از مرگ او بر عهده داشت و بارها با وى به زندان رفت و به همین سبب او را تازیانه زدند و سوار بر شتر در شهر گرداندند و با ابن تیمیّه در

قلعه دمشق زندانى کردند.(1)

* * *

اکنون به اصل موضوع باز مى گردیم که چرا «ابن تیمیّه» موفّق به گستردن سفره سلفى ها در شام نشد، ولى محمّد بن عبدالوهّاب، آن را در سرزمین نجد گسترد، و سپس دامنه آن را به تمام جزیره عربستان کشید و این اعتقادات را به نام خود به عنوان «آیین وهّابیّت» در تاریخ ثبت کرد؟

دلیل عمده آن دو چیز بود:

نخست این که دمشق و شام یکى از مراکز علوم اسلامى در آن زمان بود، و علماى برجسته و حوزه هاى علمیّه فراوانى داشت; آنها به صورت وسیع در برابر اشتباهات ابن تیمیّه به مقاومت برخاستند، و با این که طرفداران قابل ملاحظه اى پیدا کرده بود، نفوذ او را با دلایل منطقى درهم شکستند، در حالى که سرزمین نجد از این نظر در آن زمان بسیار فقیر بود، و شبهات سر سلسله این گروه با مقاومت چندانى رو به رو نشد و در میان عوام گسترش یافت. در طول تاریخ هر منطقه اى زیر پوشش علما و دانشمندان آگاه بوده است، از این آفات مصون مانده است.



1 . گردآورى از کتاب هاى سیر اعلام النبلاء، جلد 1، صفحه 37; الصحیح من السیرة، جلد 1، ص 245; الغدیر، جلد 2، صفحه 280 ; الذریعة، جلد 2، صفحه 283 آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى بخش 14، آیین وهّابیّت و فصل نامه مکتب اسلام، شماره 10.

[ 81 ]

دیگر این که در آن زمان در میان قبایل «نجد» بر سر حکومت منازعات شدیدى بود، محمّد بن عبدالوهّاب طبق تواریخ موجود از این موقعیّت استفاده کرد و با آل سعود پیمان بست که آنها از افکارش حمایت کنند، او هم پیروان خود را براى کشورگشایى در اختیار آنان قرار دهد، در حالى که در دمشق و شامات نه چنین شرایطى وجود داشت، و نه ابن تیمیّه به فکر چنین طرحى افتاد.

 

* * *


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وهابیت:دوچرخه مرکب شیطان دوشنبه 86 اسفند 6  1:34 عصر

تضادّى دیگر!

از تضادهاى عجیب این گروه این است که همان کسانى که یک

[ 75 ]

روز دوچرخه ها را «مرکب شیطان» مى شمردند و بدعت مى دانستند امروز سوار اتومبیل هاى آخرین سیستم آمریکایى و ژاپنى مى شوند و هیچ کس ایرادى بر آنها نمى گیرد.

و آنها که یک روز خط تلفن بسیار ساده «قصر شاه سعودى» را به «پادگان لشکرش» بدعت دانستند و سیم ها را پاره پاره کردند، امروز همه آنها حتّى افراد دست فروش کنار خیابان را مى بینیم که «جَوّال» (تلفن همراه) به دست دارند!

آیا این گردش 180 درجه اى دلیل بر قرار گرفتن این گونه افکار در سراشیبى سقوط نیست؟ و جالب این که حکومت آنها بى اعتنا به این افکار واپس گرا در مسیر صنعتى کردن کشور به پیش مى تازد، و غرق صنایع وابسته است.


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

مخالفت با پیشرفت های علمی (مبارزه با وهابیت) دوشنبه 86 اسفند 6  1:33 عصر

جمود و مخالفت با هر پدیده نوین

 

بنیان گذار مذهب وهّابى با هرگونه بدعتى به مبارزه برخاست، چیزى که از نظر اصولى مورد انکار سایر فرق مسلمین نیز نبود، زیرا همگى بدعت ها را در دین به طور کلّى انکار مى کنند.(1)

ولى او در معنى بدعت مرتکب اشتباه بزرگى شده بود، و به همین جهت با هر چیز تازه اى به مبارزه برخاست.

اکنون ببینیم منظور از بدعت چیست؟ آیا هر مطلب تازه، هر ابداع جدید بدعت است؟ و باید با تمام مظاهر نوین تمدّن بشرى به مبارزه برخاست ـ آن گونه که پیروان نخستین وهّابیان از سخنان او برداشت کرده بودند ـ و به همین جهت حتّى دوچرخه را مرکب



1. در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم : «أهْلُ الْبِدَعِ شَرُّ الخَلْقِ وَ الخَلِیقَةِ; بدعت گزاران بدتر خلق خدا هستند» (کنزالعمّال، حدیث 10951) و در حدیثى از امام على(علیه السلام) آمده است که فرمود : «مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلاَّ تُرِکَ بِهَا سُنَّةٌ; هیچ بدعتى حادث نشد، مگر این که سنّتى با آن ترک شد، (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 9، صفحه 93) و احادیث در این زمینه در کتب فریقین بسیار است.

[ 70 ]

شیطان مى نامیدند و از آن اجتناب مى کردند!! و خط تلفنى را که کاخ پادشاه سعودى را به مرکز لشکر متّصل مى کرد، پاره پاره کردند!

دوربین هاى عکّاسى را تا چند سال قبل حرام مى شمردند و خرید و فروش آن در بازارهاى مکّه و مدینه تا چندى پیش ممنوع بود، و ملاّ عمر وهّابى رئیس طالبان نیز اجازه نداد هرگز عکسى از او بگیرند، و با تحصیل زنان و دختران حتّى در مدارس مخصوص به خود به مخالفت برخاستند و هم اکنون رانندگى زن را هر چند با حجاب کامل باشد حرام مى دانند، و گرفتن جشن میلاد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و مانند آن را نیز بدعت و حرام مى شمرند! نه تنها جشن میلادى براى پیامبر(صلى الله علیه وآله)بر پا نمى کنند، بلکه تمام مسلمین سنّى و شیعه را که این کار عاقلانه و انسانى را انجام مى دهند، سرزنش مى کنند!

به یقین بدعت از دیدگاه فقیهان بزرگ و علماى اصول مفهوم دیگرى دارد.

«بدعت» تفسیر خاصّ خود را دارد وآن این است که انسان چیزى را که از دین نیست جزء دین قرار دهد، و به عنوان یک عمل دینى آن را انجام دهد و در تعریف بدعت گفته اند: «اَلْبِدْعَةُ إدْخالُ ما لَیْسَ مِنَ الدِّینِ فِى الدِّینِ».(1)



1. غنائم الأیّام، جلد 1، صفحه 277 .

در البحر الرائق (نوشته ابن نجیم مصرى) بدعت چنین تعریف شده است: «غلب استعمالها على ما هو (ایجاد) نقص فى الدّین او زیادة» و در کتاب فیض القدیر (نوشته مناوى) چنین آمده : «الحدث فى الدین بعد اکماله» و همه این تعاریف به یک معنى باز مى گردد.

[ 71 ]

به یقین هیچ کس استفاده از اختراعات جدید مانند دوچرخه، تلفن، دوربین عکّاسى و رایانه و... را به عنوان یک امر واجب یا مستحب دینى انجام نمى دهد، بلکه یک امر عرفى است، مانند انواع غذاها و لباس ها و ساختمان ها که بر اثر گذشت زمان تغییر مى یابد و شکل نوینى به خود مى گیرد.

به عبارت دیگر گونه اى از اعمالى که ما انجام مى دهیم اعمال عرفى است که ارتباط خاصّى با شرع ندارد، مانند مثال هایى که در بالا آمد: تنوّع در انواع لباس ها، مرکب ها، غذاها، آداب و رسوم و وسایل زندگى و منزل.

بدعت به معنى نوآورى مفید در این امور کار خوبى است و نشانه پیشرفت تمدّن بشر است، بنابراین نه دوچرخه مرکب شیطان است، نه دوربین عکّاسى چشم شیطان، نه انواع تلفن مایه تباهى و فساد دین است و نه مراسم جشن و شادمانى براى تولّد بزرگان دین که یک امر عرفى است گناه مى باشد، همان کارى که گاه به عنوان مراسم جشن تولّد براى فرد فرد خانواده ها انجام مى شود و گاه به طور دسته جمعى براى یک عالم بزرگ دینى یا از آن بالاتر براى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و بزرگان دین مراسم باشکوهى مى گیرند.

براى انجام این گونه امور هیچ دلیلى بر حرمت نداریم، جز سوء

[ 72 ]

تعبیر در مفهوم بدعت و عدم آشنایى به معنى فقهى آن و عدم شناخت امور عرفى از تکالیف شرعى.

کارى به گنبد و بارگاه براى قبور پیشوایان دین نداریم که آن موضوع بحث دیگرى است، بلکه سخن از قبرستان هاى معمولى است هنگامى که در عربستان به سراغ قبرستان مى رویم با زشت ترین و زننده ترین صحنه ها روبرو مى شویم، درست مانند یک بیابان بى آب و علف و سنگلاخ ناهموار و بى نظم، حتّى یک سنگ صاف روى هیچ قبرى نمى بینید!

در حالى که بناى ساده قبور یک امر عرفى در میان تمام ملّت ها و عقلاى جهان است، که سعى دارند قبور مردگان را به صورتى درآورند که احترام آنها حفظ شود، و هرگز تحقیر و توهین نشوند، در اطراف آن درخت و گل و گیاهى ترتیب مى دهند تا مایه آرامش بازماندگان آنها شود.

براى قبور شعرا و بزرگان علم و ادب ساختمان مناسبى در خور شأن آنها مى سازند، و براى هر کسى به تناسب حالش.

این یک کار انسانى و عرفى است، نه بدعت است و نه شرک و نه بت پرستى بلکه احترام و آداب انسانیّت است، در حالى که بدعت حرام افزودن چیزى بر دستورات دین است.

امروزه در همه جاى دنیا معمول است که به مناسبت یکصدمین سال، بزرگداشتى براى فلان شاعر یا مخترع مى گیرند و این کار سبب

[ 73 ]

تشویق جوانان به علم و دانش و پیشرفت علم و دانش است، آیا هیچ عاقلى مى گوید این کار بدعت یا شرک است، یا چیزى بر دین افزوده شده؟!

حال اگر ما براى بزرگان دین این کار را انجام دهیم، کارى که سبب توجّه عموم مردم به افکار و تعلیمات و برنامه هاى آنها مى شود و پیوند محکمى میان آنها و بزرگان دینى برقرار مى کند، کجاى این کار بدعت یا شرک است؟ این یک امر عرفى پسندیده است.

شایان توجّه این که گاه نوآورى هاى عرفى در کنار مسائل شرعى قرار مى گیرد بى آن که به آن آمیخته شود و عنوان بدعت حرام پیدا کند، به عنوان مثال امروز در مسجدالحرام و مسجد النبى مناره هاى زیادى مى بینیم که به یقین در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نبوده است، محراب پیامبر با نقش و نگار ساده و زیبایى آراسته شده بسیارى از آیات قرآن (و بعضى مى گویند تمام قرآن مجید) بر دیوارها و درون طاق هاى مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خط زیبایى نگاشته شده، حتّى نام آن حضرت و تمام ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) و بعضى از بزرگان اسلام بر پیشانى یکى از حیاط هاى آن مسجد به چشم مى خورد.

در حالى که هیچ یک از این ها در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)نبود. آیا این ها بدعت و حرام است؟ اگر هست چرا وهّابى ها که بر آن جا سلطه دارند همه را از میان بر نمى دارند؟ و اگر نیست چرا موارد مشابه آن را نمى پذیرند؟

[ 74 ]

به یقین هیچ کس این ها را به قصد این که دستور دین است ابداع نکرده، بلکه یک سلسله امور عرفى هستند که با ذوق سلیم مردم ابداع شده اند.

کسانى که بر اثر جمود فکرى با این آداب اجتماعى مسلمین و غیر مسلمین مخالفند، جایگاهى در دنیاى امروز ندارند و باید به بایگانى تاریخ سپرده شوند، مگر این که اعتدالیون آنها این خطاهاى بزرگ را اصلاح و جبران کنند.

تکرار مى کنیم بدعت ممنوع و حرام چیز دیگرى است و آن این است که من کارى را به عنوان یک دستور دینى انجام دهم در حالى که نه در ادلّه عامّه و نه ادلّه خاصّه چیزى درباره آن نیامده باشد.

مثل این که چیزى بر نماز یا روزه یا آداب و مناسک حج و امثال آن بیفزاییم یا بگوییم شرع به ما دستور داده است که فلان شب را به عنوان میلاد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) جشن بگیرید.

متأسّفانه جمود و کمى اطّلاعات این گروه سبب شده است که این دو مطلب با یکدیگر اشتباه شود و «ابداعات عرفى» با «بدعت هاى شرعى».


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

تضاد عقائد وهابیت با اعمال وهابیت دوشنبه 86 اسفند 6  1:32 عصر

تضادّى دیگر: چرا هنوز بارگاه پیامبر برپاست؟!

کسانى که به مکّه و مدینه مشرّف شده اند، مى دانند على رغم ویرانى تمام قبرستان بقیع و قبور شهداى احد و غیر آنها، گنبد و بارگاه ملکوتى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) برپاست و مسلمانان از همه جاى دنیا به زیارت آن حضرت مى شتابند و این وضع سؤال مهمّى در اذهان همه زائران ترسیم مى کند، که چرا این گروه به سراغ بارگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله)نرفتند؟!

حقیقت آن است که آنها خود را کوچک تر از آن دیدند که دست به این کار زنند و تمام جهان اسلام را بر ضدّ خود بشورانند. آرى وهّابى هاى متعصّب نتوانستند، بارگاه ملکوتى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را از میان بردارند، و گنبد خضرا را ویران سازند و ضریح مقدّس حضرت را نابود کنند.

هنگامى که از آنها سؤال شد چگونه تمام گنبد و بارگاه هایى را که بر فراز قبور ائمّه بقیع(علیهم السلام) و شهداى احد و غیر آنها بنا شده بود از میان برداشتید ولى گنبد و بارگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) همچنان پابرجاست؟ این تناقض در عمل چه مفهومى دارد؟

[ 66 ]

اگر این ها نشانه بت پرستى و شرک است، چرا این «نشانه بزرگ!» را در کنار این مسجد باشکوه و با عظمت نگه داشته اید، و اگر نیست، چرا بقیّه را از میان برداشتید؟

آنها پاسخى در برابر این سؤال ندارند و به راستى وا مى مانند.

در یکى از سفرهاى زیارتى که مدّت ها قبل داشتم به دیدار «امام مدینه» رفتم و از او که مرد فاضل و باانصافى بود همین سؤال را کردم.

او سعى کرد با ذکر یک داستان تاریخى ذهن مرا از این سؤال آزار دهنده و بدون جواب منصرف کند; داستانى مربوط به زمان «ناصرالدوله» نقل کرد که دو نفر یهودى از خانه هاى مجاور حرم نقب زده بودند که به قبر پاک پیامبر(صلى الله علیه وآله) دست یابند. «ناصرالدوله» در خواب دید که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او مى گوید مرا از دست این دو نفر نجات بده! چند بار در چند شب این خواب تکرار شد. او در حیرت فرو رفت و فهمید خبرى در مدینه است. به مدینه آمد و تمام مردم شهر را به صف کرد و نگاه کرد و آن دو نفر را که در خواب دیده بود، در میان آنها دید، دستور داد آنها را گرفتند و توطئه را خنثى کرد و مجازات سختى براى آنها قائل شد.

سپس دستور داد اطراف قبر شریف را کندند و آن را با فلز گداخته پر کردند تا دیوارى پولادین به وجود آید و کسى جرأت این گونه کارها را در آینده نداشته باشد.

روشن است که این جواب هرگز قانع کننده نبود، زیرا حدّاکثر

[ 67 ]

ساختن بخش زیرزمین قبر مطهّر را توجیه مى کرد، ولى جوابى براى گنبد و بارگاه و ضریح محسوب نمى شد، امّا رعایت ادب و احساس این که طرف مقابل حرفى براى گفتن ندارد و ممکن است شرمنده شود، مانع از ادامه بحث از طرف اینجانب شد.

اخیراً شنیده شد که یکى از متعصّبان وهّابى گفته است در آینده گنبد و بارگاه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را نیز خراب خواهیم کرد که البتّه این سخن هر چند با اصول فکرى متعصّبان آنها سازگار است، ولى به یقین هرگز چنین جرأتى در برابر جهان اسلام نخواهند داشت، به خصوص این که با پیدا شدن موج جدید در میان اعتدال گرایان این مسلک، هرگز چنین حادثه اى رخ نخواهد داد و کسى جرأت بر این کار نخواهد داشت.

عجب این که این سخن را به پیشواى وهّابیّون محمّد بن عبدالوهّاب نیز نسبت داده اند. ولى او در بعضى از سخنانش چنین نسبتى را کذب دانسته است، هر چند حسن بن فرحان مالکى در کتاب خود «داعیة و لیس نبیّاً» ـ چنان که در پایان همین کتاب خواهد آمد ـ معتقد است در کلمات شیخ محمّد اشاره اى به این سخن دیده مى شود که اگر توانایى یابم گنبد و بارگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نیز ویران مى کنم!


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وهابیان : ما حاکم حرمین شریفین هستیم شنبه 86 اسفند 4  2:44 عصر
 

وظیفه اصلى متولّیان خانه خدا

به یقین اماکن مشرّفه و بیت الله الحرام به همه مسلمین جهان تعلّق دارد: (جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْىَ وَالْقَلاَئِدَ ذَلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ یَعْلَمُ مَا فِى السَّماوَاتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ وَأَنَّ اللهَ بِکُلِّ شَىْء عَلِیمٌ)(2);

«خداوند، کعبه ـ بیت الحرام ـ را وسیله اى براى استوارى و سامان



1. نساء، آیه 48.

2. مائده، آیه 97 .

[ 51 ]

بخشیدن به کار مردم قرار داده; و همچنین ماه حرام، و قربانى هاى بى نشان، و قربانى هاى نشاندار را; این احکام (حساب شده و دقیق،) به خاطر آن است که بدانید خداوند، آن چه را در آسمان ها و زمین است، مى داند; و خدا به هر چیزى داناست».

همه افراد دور و نزدیک در بهره گیرى از خانه خدا یکسانند: (سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ).(1) بنابراین متولّیان خانه کعبه تنها موظّف به ایجاد امنیّت و نظم و فراهم کردن امکانات لازم براى زوّار هستند، نه این که این مرکز اسلامى را پایگاهى براى تبلیغ مذهب خود و تحمیل عقیده خویش بر دیگران قرار دهند.

آنها حق ندارند برداشت هاى خاصّ خود را در مسائل اسلامى که با اجتهاد و استنباط هاى علماى سایر بلاد مخالف است بر آنها تحمیل کنند، حتّى در عصر جاهلیّت کار متولّیان خانه کعبه بیش از این نبود که در قرآن به آن اشاره شده است: (أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ)(2);

«کار آنها آب رسانى به حجّاج خانه خدا و آباد نگه داشتن خانه کعبه بود».

بنابراین اگر علماى این سرزمین برداشت خاصّى در امر توحید دارند، حق ندارند عقیده خود را بر دیگران تحمیل کنند، به خصوص



1. حج، آیه 25.

2. توبه، آیه 19 .

[ 52 ]

این که دیگران علماى بزرگى دارند که این برداشت ها را نادرست مى دانند.

به عنوان مثال در مسأله «طلب شفاعت» از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به این معنى که آن حضرت در پیشگاه خداوند درخواستى براى بندگان کند; این گروه آن را کفر مى پندارند ولى دیگران،آن را عین توحید مى دانند.

یا این که آنها چیزى را «بدعت» مى پندارند و علماى دیگر «سنّت» مى شمرند.

وهّابیان و هیچ گروه دیگرى هرگز حق ندارند فکر و برداشت خود را بر دیگران تحمیل کنند.

تأکید مى کنم آنها فقط باید به نظم، امنیّت و عمران این سرزمین مقدّس بپردازند، نه این که آن را پایگاه تبلیغاتى مذهب خود سازند و جالب این که پادشاه عربستان سعودى خود را «خادم الحرمین الشریفین» مى داند نه «حاکم الحرمین الشریفین»; پس چرا علماى سلفى وهّابى خود را «حاکم الحرمین» مى دانند با این که معتقدند اطاعت ولاة الامر بر آنها واجب است.

البتّه ازکارهایى که به اجماع علماى اسلام ممنوع است باید منع کنند.

خلاصه این که تحمیل فکر از سوى یک گروه اندک که از نظر علمى دست پایین تر را دارند، بر اکثریّت مسلمین با هیچ منطقى سازگار نیست، ولى سلفى هاى متعصّب از بدترین روش ها براى تحمیل عقیده خود استفاده مى کنند و این جاى تأسّف است.


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

خاطره از آیت الله مکارم در مورد وهابی ها شنبه 86 اسفند 4  2:43 عصر
 

یک خاطره تلخ!

فراموش نمى کنم در سال هاى نخستین که به زیارت خانه خدا مشرّف شده بودم، در مدینه منظره عجیبى دیدم که مرا سخت در فکر

[ 48 ]

فرو برد. گروهى به نام «آمرین به معروف» (از متعصّبان وهّابى) با ریش هاى بسیار بلند اطراف مرقد پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)را گرفته بودند و هر کدام شلاّقى در دست داشتند و هر کس به قصد بوسیدن مرقد پیامبر(صلى الله علیه وآله) نزدیک مى شد، بر سرش مى کوفتند و مى گفتند «هذا حدید، هذا خشب و هذا شرک ; این ضریح یک قطعه آهن و چوب بیش نیست، این کار شما شرک است»!

آن ها از این نکته غافل بودند که هیچ عاقلى آهن و چوب را به خاطر آهن و چوب نمى بوسد، بلکه این کار حرکت نمادینى است براى اظهار علاقه و عشق و محبّت به صاحب آن قبر، همان گونه که همه مسلمین حتّى خود وهّابى ها جلد قرآن را مى بوسند. آیا اظهار عشق و علاقه و محبّت به قرآن و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)شرک است؟ هیچ عقل و منطقى با چنین عقیده اى موافق نیست.

مردم جهان پرچم کشور خود را مى بوسند و به آن احترام مى گذارند، آیا مقصودشان اظهار علاقه به یک قطعه پارچه بى ارزش است که شاید جزء طاقه پارچه اى بوده که بخشى از آن پرچم شده و بخش دیگرى را پیراهن و شلوار کرده اند؟

به یقین هدف آنها احترام به استقلال کشورشان است و مصداق حبّ الوطن است.(1)



1. سفینة البحار، مادّه وطن، در حدیثى نیز از امام على(علیه السلام) نقل شده که فرمود: عَمَرْتُ البُلْدَانَ بِحُبِّ الأوْطَانِ (میزان الحکمة، جلد 4، صفحه 3566). در جریان هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) از مکّه نیز حدیث مناسبى در درالمنثور نقل شده است (الدر المنثور، جلد 1، صفحه 300).

[ 49 ]

آیا هیچ کس احترام به وطن و آب و خاک را شرک مى شمرد؟!

جالب این که همه وهّابى ها به «حجرالاسود» احترام مى گذارند و آن را مى بوسند، هنگامى که مى گوییم: هذا حجر لا یضرّ و لا ینفع... این نیز قطعه سنگى بیش نیست، و سرنوشت ما در دست آن نمى باشد،

مى گویند: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آن را بوسیده(1) ما هم پیروى مى کنیم و مى بوسیم!

مى گوییم: مقصودتان این است که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به شما اجازه شرک داده و این مورد مستثنى است و نوعى شرک جایز است، یا بوسیدن دلیل بر شرک نیست؟!

اینجا سکوت مى کنند و پاسخى ندارند.

اضافه بر این مى گوییم همه شما «جلد قرآن» را مى بوسید و این کار را جایز مى شمرید،یک قطعه چرم ومقوا چه ارزشى داردکه مى بوسید؟

مى گویند هدف اظهار محبّت و احترام به قرآن است!

مى گوییم این کار شرک نیست؟

مى گویند: صحابه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قرآن را مى بوسیدند.(2)



1. صحیح بخارى، جلد 2، صفحه 159 .

2. در دائرة المعارف کویتى ماده «تقبیل» مى خوانیم: مشهور در میان حنابله و نیز حنفیه این است که بوسیدن قرآن جایز است، و از عمر نقل شده که همه روز صبح قرآن را مى بوسید و از عثمان نیز نقل شده که قرآن را مى بوسید و به صورت خود مى کشید.

[ 50 ]

مى گوییم آیا حضرت اجازه داده شما مشرک شوید؟ با این که دلیل شرک غیر قابل تخصیص است: (إِنَّ اللهَ لاَ یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللهِ فَقَدْ افْتَرَى إِثْماً عَظِیماً)(1);

«خداوند (هرگز) شرک را نمى بخشد; و گناهان پایین تر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى بخشد. و آن کس که براى خدا، شریکى قرار دهد، گناه بزرگى مرتکب شده است».

به یقین بطلان شرک به حکم عقل قطعى ثابت شده و حکم عقل قابل تخصیص نیست.

در اینجا پاسخى ندارند.

کوتاه سخن این که آنها در گردابى از تضادها و تناقض ها غوطهورند و خودشان هم کم و بیش مى دانند امّا به رو نمى آورند.

* * *


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

آشنائی با سازمان های وهابی (مبارزه با وهابیت) شنبه 86 اسفند 4  2:42 عصر

مؤسسة الفرقان للإنتاج الإعلامی

آرم موسسه الفرقان

پرچم گروه القاعده

دولة العراق الإسلامبة


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

ظالمان با ظالمان مشغولند (مبارزه با وهابیت ) شنبه 86 اسفند 4  2:38 عصر

 

ما به وهابیان می گوئیم :

با کافرانی که بر شما هجوم آورده اند هجوم ببرید ولی دیگر چرا مسلمین را میکشید

این هم کشتن چندید آمریکائی

 

دانلود با کیفیت عالی 41 مگابیت

دانلود با کیفیت معمولی6مگابیت

دانلود برای مبایل1مگابیت  

کلیک نموده و بعد از گذشتن 20 ثانیه بر روی گزینه دانلود کلیک نمائید .

دعای صحیفه سجادیه :

اللهم اشغل الظالم بالظالم

خداوندا ظالم را به ظالم مشغول بساز


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وهابیت و تحمیل عقائد شنبه 86 اسفند 4  2:31 عصر

 وهابیت عقائد خود را تحمیل میکند

 

تحمیل عقیده

 

از اصول مسلّم اسلام این است، که تعامل فرق مختلف اسلامى با یکدیگر فقط باید از طریق بحث هاى منطقى و دوستانه باشد، حتّى در مورد غیر مسلمین نیز همین دستور داده شده است: (ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ).(1)

«با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما; و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن. پروردگارت، از هر کسى بهتر مى داند چه کسى از راه او گمراه شده است; و او هدایت یافتگان را بهتر مى شناسد».

و نیز مى فرماید: (وَلاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِى أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَأُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).(2)



1. نحل، آیه 125.

2. عنکبوت، آیه 46.

[ 46 ]

«با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند; و (به آنها) بگویید: ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده ایم، و معبود ما و شما یکى است، و ما در برابر او تسلیم هستیم».

اسلام هرگز اجازه نمى دهد کسى مخالفان خود را به عنوان «جاهلان مشرک» و «اعداءالله» و «اعداء التوحید» و مانند آن خطاب کند، خود را محور اسلام پندارد و چوب کفر و شرک را بر سر همه بکوبد، همان کارى که این جمعیّت در اکثر کتاب هاى خود کرده اند.

مسلمانان در اصول تعلیمات و اعتقادات اسلام با هم مشترکند و علماى اسلام در اصول مسائل فقهى نیز با هم متّفقند، هر چند در شاخ و برگ ها و شرح بعضى از اصول، برداشت هاى مختلفى دارند.

نباید این اختلاف نظرها سبب نزاع، درگیرى و خونریزى گردد، بلکه باید از طریق استدلال هاى منطقى و گفتمان و حوار صحیح، افکار را به هم نزدیک کرد.

وهّابى هاى متعصّب (سلفى ها) به طور کامل در نقطه مخالف این منطق عاقلانه و عادلانه اسلامى قرار دارند. آنها معتقدند باید برداشت خود را در مسأله «شرک و توحید» بردیگران تحمیل کرد، اگر چه از طریق تهدید به قتل و خونریزى و غارت اموال باشد که اسنادش در کتاب هاى بنیان گذار این مذهب موجود است و جلوتر به گوشه اى از آن اشاره شد.

[ 47 ]

هنگامى که به عالمان آنها مى گوییم اگر شما عالم هستید ما هم عالم هستیم و بیش از شما درس خوانده ایم و کتاب نوشته ایم. اگر شما مجتهد هستید ما هم مجتهد هستیم، علماى الازهر و حوزه هاى دینى دمشق و اردن و سایر بلاد اسلامى نیز مجتهدان بسیارى دارد. چه دلیلى دارد که دیگران مجبور باشند عقیده شما را(در باب شرک و توحید)که به طورقطع ازنظرمانادرست است،بپذیرند؟مى گویند حرف همین است که ما مى گوییم و اسلام همین است که ما به آن رسیده ایم!!

شما چه امتیازى بر سایر علماى اسلام دارید که مى خواهید عقیده خود را بر آنها تحمیل کنید، چرا با شلاق دیگران را مى زنید؟! پاسخ منطقى ندارند.

گویى آنها چنین مى پندارند که بر قلّه علم و ایمان نشسته اند و همه در درّه جهل و بى خبرى فرو رفته اند!

این چیزى است که در دنیاى امروز هیچ کس آن را نمى پسندد و جایگاهى براى آن در میان مسلمین نیست.

به همین دلیل مى گوییم آنها به پایان عمرشان نزدیک شده اند.


نظر خود را اعلام کنید ()

<      1   2   3   4      >

نگاشته های وب
ابن تیمه منکر فضائل آْ ل رسول (ع)
[عناوین آرشیوشده]

یکشنبه 103 آذر 4

امروز:   23   بازدید

دیروز:      بازدید

منوی کاربری

صفحه اول

آشنائی با ما

ارتباط با ما

ورود به بخش مدیریت

آشنائی با ما

لوگوی وب

اوقات شرعی

وضعیت در یاهو

یــــاهـو

لوگوی دوستان



نوای ما

آرشیو مطالب

عقائد وهابی ها[8] . وهابیت و ضدیت با قرآن[6] . پرسش و پاسخ[5] . جنایات وهابیت (فیلم-عکس)[3] . سازمان ها ، شخصیت ها و تشکلات وهابی ها[3] . وهابیت و تشابهات آن با خوارج[2] .

آرشیو مطالب

جنایات
ضدیت با قرآن و سیره رسول
سازمان ها و شخصیت های وهابی
زمستان 1386

اشتراک با ما

 

طراحی قالب با وب سایت شیعی 14 معصوم

14masom.orq.ir

تعداد   115385   بازدید


 مبارزه با وهابیت*فتنه*