سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در مردمی که نه خود نیک خواه اند و نه نیک خواهان را دوست دارند، خیری نیست . [امام علی علیه السلام]

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

تکفیر علی (ع) یکشنبه 86 اسفند 12  12:13 عصر

شباهت وهابیها به خوارج

از نظر محققان، مسلک وهابیت‏شباهت زیادى با مسلک خوارج دارد و چنین مى‏نماید که کیش وهابى ادامه تاریخى فکر خارجیگرى و اندیشه خوارج است. و مى‏دانیم که فرقه خوارج در جنگ صفین از جریان حکمیت پیدا شد که خود داستان مفصلى دارد ریشه اصلى و پایه اعتقادات خوارج را چند چیز تشکیل مى‏دهد:

1- تکفیر على علیه السلام و عثمان و معاویه و اصحاب جمل و اصحاب تحکیم، به‏طور کلى کسانى که به حکمیت رضا دادند.

2- تکفیر کسانى که قائل به کفر کسانى که یادآور شدیم، نباشند.

3- ایمان تنها عقیده قلبى نیست، بلکه عمل به اوامر و ترک نواهى، جزء ایمان است.

4- وجوب قیام و شورش بر ضد حاکم وامام ستمگر (5) .
نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

اولین قربانی وهابیت جمعه 86 اسفند 10  12:36 عصر

توافق محمد بن عبدالوهاب با محمد بن سعود براى کشتن مسلمانان

سرانجام پسر عبدالوهاب از «عیینه‏» بیرون رانده شد و به سال‏1160 به شهر «درعیه‏» رفت (همان شهرى که مرکز مسیلمه کذاب‏بود) و در خانه مردى به نام «عبدالله بن سویلم‏» فرود آمد ودر آن موقع حکمران این سرزمین «محمد بن سعود» (جد آل سعود)از قبیله «عنیزه‏» بود، محمد بن سعود زنى داشت‏به نام‏«موصى‏» دختر «ابى وحطان‏» از آل کثیر که زنى با تدبیر وخردمند بود، این زن از وضع شیخ اطلاع یافت و به محمد، شوهر خوداظهار داشت که این مرد غنیمتى است که خدا به تو فرستاده، مقدم‏او را گرامى بدار و در بزرگداشت وى کوشا باش و یارى او راغنیمت‏شمار.

ابن سعود پیشنهاد زن خود را پذیرفت و در خانه عبدالله بن‏سویلم به دیدن شیخ رفت و به عزت و نیکى به او مژده داد، شیخ‏نیز قدرت و تسلط بر همه بلاد نجد را به وى بشارت داد و درباره‏روش پیامبر(ص) و اصحاب آن حضرت در امر به معروف و نهى از منکرو جهاد در راه خدا سخن گفت و همچنین به او یادآور شد که هربدعتى گمراهى است و این که مردم نجد بدعتهائى بکار مى‏برند، ومرتکب ظلم مى‏شوند و دچار اختلاف و تفرقه هستند.

محمد بن سعود، سخنان شیخ محمد را به مصلحت‏خود تشخیص داد وآنها را پذیرفت و به وى اطمینان داد که به یاریش برخواهد خاست‏و بامخالفان، جهاد خواهد کرد ولى به دو شرط: یکى آن که وقتى‏کارها رو به راه شد، شیخ از او جدا نشود و با دیگرى رابطه‏برقرار نکند. دوم این که مجاز باشد خراجى را که همه‏ساله ازاهل درعیه، دریافت مى‏دارد، بازهم دریافت کند. شیخ شرط اول راپذیرفت و درباره شرط دوم گفت: امید است‏خداوند فتوحات و غنائم‏بسیارى بیشتر از خراج درعیه نصیب تو گرداند (1) . بدین ترتیب‏محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود در مورد جنگ با مخالفان وامر به معروف و نهى از منکر و اقامه شعائر دین (طبق عقایدخود) با یکدیگر بیعت کردند.

بعضى از مستشرقین مثل «فیلیپ حتى‏» (2) و «گلدزیهر» (3) وبرخى دیگر گفته‏اند: محمد بن سعود پسر خود عبدالعزیز را دامادشیخ ساخت و اگر این امر صحیح باشد، موجب رابطه نزدیکترى میان‏آن دو گردید و این عهد و پیمان میان آل سعود و عائله‏عبدالوهاب تا به امروز همچنان استمرار دارد و روابط فامیلى‏نیز همچنان میان آنها در جریان است (4) .

عثمان بن معمر نخستین قربانى این توافق

گفتیم که «عثمان بن معمر»، امیر عیینه، شیخ را از آن شهربیرون کرد، اما وقتى «محمد بن سعود»، امیر درعیه به یارى‏شیخ شتافت و با یکدیگر بیعت کردند و کار او بالا گرفت، عثمان‏از کار خود به شدت پشیمان شد و به این فکر افتاد که شیخ محمدرا دوباره به «عیینه‏» برگرداند و بدین منظور با جمعى ازیاران خود، به درعیه رفت و شیخ را به بازگشت‏به عیینه، ترغیب‏کرد، اما شیخ بازگشت‏خود را موکول به اجازه «محمد بن سعود»نمود، محمد هم به هیچ‏وجه به این امر راضى نشد و عثمان به‏عیینه باز گشت درحالى که سخت پشیمان و بیمناک بود (5) .

طولى نکشید شیخ محمد حکم کفر عثمان بن معمر را صادر کرد وگفت: «ان عثمان بن معمر مشرک کافر» و دو نفر را مامور کشتن‏او نمود، آن دو نفر در نماز جمعه شرکت کردند و پس از پایان‏نماز او را در محراب مسجد در ماه رجب سال 1163 به قتل‏رساندند، روز بعد محمد بن عبدالوهاب به عیینه آمد و «مشارى‏بن معمر» را که از پیروانش بود، به عنوان حاکم عیینه تعیین‏کرد (6) .

با این که «عثمان بن معمر» همیشه کمک مردم درعیه بود و باتزویج کردن دخترش با «عبدالعزیز بن محمد» با سعودیها روابطنزدیکترى برقرار کرده بود و از این دختر فرزندى به دنیا آمده‏به نام «سعود» که در عصر او و هابیها به اوج قدرت رسیدند،ولى شیخ اولین کارى که کرد، عثمان را به بهانه این که کافرشده، به قتل رساند و شخصا به «عیینه‏» رفت و دستور داد قصرآل معمر را با خاک یکسان کردند (7) .

حال نمى‏دانیم چگونه «عثمان بن معمر» حاکم عیینه کافر و مشرک‏شده بود که در روز جمعه در محراب نماز به قتل رسید؟! در آن‏وقت که شیخ محمد به درعیه آمد و با محمد بن سعود براى کشتن‏مسلمانان توافق کرد مردم درعیه در نهایت تنگدستى و احتیاج‏بودند و براى قوت روزانه خود کار مى‏کردند و نیز در مجلس شیخ‏حاضر مى‏شدند تا به وعظ او گوش فرا دهند.

برای توضیحات تکمیلی به این سایت مراجعه کنید

http://www.balagh.net/persian/kalam/index.htm

اطلاعات کامل در این سایت


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وهابیت : خدا همه جا نیست سه شنبه 86 اسفند 7  2:25 عصر

از هیأت عالى افتاى سعودى پرسیده شده: از نظر شرعى حکم کسى که معتقد است که خداوند همه جا وجود دارد چیست؟ و چگونه مى شود به او پاسخ داد؟

هیأت جواب داد: عقیده اهل سنّت این است که خداوند بالاى عرش قرار گرفته، و در درون جهان نیست بلکه خارج از این عالم مى باشد.

ودلیل بر علوّ  خداوند و بالا بودن او از مخلوقات، همان نزول قرآن از طرف اوست، و مسلّم است که نزول همواره از بالا به پایین صورت مى گیرد، همانطورى که در قرآن نیز آمده است: (وَأَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتَـبَ بِالْحَقِّ ...): ما قرآن را به سوى تو به حق نازل نمودیم.

تا آنجا که مى نویسند: رسول گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) از کنیزى که مى خواستند آزاد نمایند پرسید: خداوند کجاست؟ پاسخ داد: در آسمان ها است. حضرت پرسید: من، چه کسى هستم؟ پاسخ داد: پیامبر خدا.

آنگاه حضرت به صاحب آن کنیز فرمود: او شخص با ایمانى است، و مى توانى وى را در راه خدا آزاد نمایى.

و همچنین رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: من امین کسى هستم که در آسمان هاست، و اخبار آسمان هر صبح و شب به اطلاع من مى رسد.

آن گاه هیأت عالى افتاى سعودى مى نویسد: «من اعتقد أنّ اللّه فی کلّ مکان فهو من الحلولیّة، ویردّ علیه بماتقدّم من الأدلّة على أنّ اللّه فی جهة العلوّ، وأنّه مستو على عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دلّ علیه الکتاب والسنّة والإجماع، وإلاّ فهو کافر مرتدّ عن الإسلام».

هر کس معتقد باشد که خداوند همه جا هست، قائل به حلول و دخول خداوند در درون عالم شده، باید به چنین فردى با دلیل ثابت کرد که خداوند بر بالاى عرش قرار دارد، و خارج از جهان مى باشد، و اگر نپذیرفت او کافر و مرتدّ و خارج از اسلام است

 (( کیف الردّ على القائلین بأنّ (اللّه فی کلّ مکان) تعالى عن ذلک، وما حکم قائلها؟

وأجابت اللجنة: أوّلا: عقیدة أهل السنّة والجماعة أنّ اللّه سبحانه وتعالى مستو على عرشه بذاته، وهو لیس داخل العالم بل منفصل وبائن عنه. . . .وممّا یدلّ على علوّه على خلقه نزول القرآن من عنده، والنزول لا یکون إلاّ من أعلى إلى أسفل، قال تعالى(وَأَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتَـبَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَـبِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ) المائدة: 48.

إلى أن ذکرت قول رسول اللّه لجاریة: أین اللّه؟ قالت: فی السماء قال: من أنا؟ قالت: أنت رسول اللّه، قال: أعتقها فإنّها مؤمنة. أخرجه مسلم وأبوداود والنسائی وغیرهم، وفی الصحیحین حدیث أبی سعید الخدری رضی اللّه عنه قال:  قال رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلّم: «ألا تأمنونی وأنا أمین من فی السماء، یأتینی خبر السماء صباحاً ومساءً». مسند أحمد (3/4، 68، 73) والبخاری (فتح الباری) برقم 3344، 4351، ومسلم برقم 1064.

وثانیاً: من اعتقد أنّ اللّه فی کلّ مکان فهو من الحلولیّة، ویردّ علیه بماتقدّم من الأدلّة على أنّ اللّه فی جهة العلوّ، وأنّه مستو على عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دلّ علیه الکتاب والسنّة والإجماع، وإلاّ فهو کافر مرتدّ عن الإسلام. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء: 3/216 ـ 218.)).

 









نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

خدای وهابیت میدود سه شنبه 86 اسفند 7  2:19 عصر

از لجنه افتاى سعودى در باره صفت هروله سؤال شده و پاسخ داده اند که صفت هروله (دویدن) خدا در حدیث قدسى که بخارى و مسلم نقل کرده اند آمده که خداوند فرموده:  اگر بنده اى یک وجب به من نزدیک شود، من یک ذراع (نیم متر) به او نزدیک خواهم شد و اگر او یک ذراع به طرف من بیاید، من به قدر فاصله دو کف دست (بیش از یک متر) به او نزدیک خواهم شد، اگر او قدم زنان به طرف من بیاید، من دوان دوان به طرف او خواهم رفت

 (( سألت عن اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء:  هل للّه صفة الهرولة؟

أجابوا: نعم، صفة الهرولة على نحو ما جاء فی الحدیث القدسی الشریف على ما یلیق به قال تعالى: «إذا تقرّب إلیّ العبد شبراً تقرّبت إلیه ذراعاً، وإذا تقرّب إلیّ ذراعاً تقرّبت منه باعاً، وإذا أتانی ماشیاً أتیته هرولة» رواه البخاری ومسلم. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث والإفتاء: 3/196، فتوى رقم 6932. )).

بن باز مفتى أعظم سابق عربستان در پاسخ به استفتائى این چنین نوشته: «أمّا الوجه والیدان والعینان والساق والأصابع فقد ثبتت فی النصوص من الکتاب والسنّة الصحیحة وقال بها أهل السنّة والجماعة وأثبتوها للّه سبحانه على الوجه اللائق به سبحانه وهکذا النزول والهرولة جاءت بها الأحادیث الصحیحة ونطق بها الرسول صلى اللّه علیه وسلّم وأثبتها لربّه عزّ وجلّ على الوجه اللائق به سبحانه»

 (( فتاوى بن باز، ج 5 ص 374. )).

آن چه که  صورت و دست و چشم و ساق و انگشت، براى خداوند، در کتاب و سنت صحیح آمده و نظریه اهل سنت  بر آن استوار است و همچنین نزول حق از عرش به آسمان عالم ماده و هروله و دویدن در احادیث صحیح وارد شده و رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) این صفات را براى خداوند به آن گونه اى لایق او مى باشد،  اثبات نموده است.

این هم تصویر سند :

 

 



نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وهابیان : ما حاکم حرمین شریفین هستیم شنبه 86 اسفند 4  2:44 عصر
 

وظیفه اصلى متولّیان خانه خدا

به یقین اماکن مشرّفه و بیت الله الحرام به همه مسلمین جهان تعلّق دارد: (جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْىَ وَالْقَلاَئِدَ ذَلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ یَعْلَمُ مَا فِى السَّماوَاتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ وَأَنَّ اللهَ بِکُلِّ شَىْء عَلِیمٌ)(2);

«خداوند، کعبه ـ بیت الحرام ـ را وسیله اى براى استوارى و سامان



1. نساء، آیه 48.

2. مائده، آیه 97 .

[ 51 ]

بخشیدن به کار مردم قرار داده; و همچنین ماه حرام، و قربانى هاى بى نشان، و قربانى هاى نشاندار را; این احکام (حساب شده و دقیق،) به خاطر آن است که بدانید خداوند، آن چه را در آسمان ها و زمین است، مى داند; و خدا به هر چیزى داناست».

همه افراد دور و نزدیک در بهره گیرى از خانه خدا یکسانند: (سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ).(1) بنابراین متولّیان خانه کعبه تنها موظّف به ایجاد امنیّت و نظم و فراهم کردن امکانات لازم براى زوّار هستند، نه این که این مرکز اسلامى را پایگاهى براى تبلیغ مذهب خود و تحمیل عقیده خویش بر دیگران قرار دهند.

آنها حق ندارند برداشت هاى خاصّ خود را در مسائل اسلامى که با اجتهاد و استنباط هاى علماى سایر بلاد مخالف است بر آنها تحمیل کنند، حتّى در عصر جاهلیّت کار متولّیان خانه کعبه بیش از این نبود که در قرآن به آن اشاره شده است: (أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ)(2);

«کار آنها آب رسانى به حجّاج خانه خدا و آباد نگه داشتن خانه کعبه بود».

بنابراین اگر علماى این سرزمین برداشت خاصّى در امر توحید دارند، حق ندارند عقیده خود را بر دیگران تحمیل کنند، به خصوص



1. حج، آیه 25.

2. توبه، آیه 19 .

[ 52 ]

این که دیگران علماى بزرگى دارند که این برداشت ها را نادرست مى دانند.

به عنوان مثال در مسأله «طلب شفاعت» از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به این معنى که آن حضرت در پیشگاه خداوند درخواستى براى بندگان کند; این گروه آن را کفر مى پندارند ولى دیگران،آن را عین توحید مى دانند.

یا این که آنها چیزى را «بدعت» مى پندارند و علماى دیگر «سنّت» مى شمرند.

وهّابیان و هیچ گروه دیگرى هرگز حق ندارند فکر و برداشت خود را بر دیگران تحمیل کنند.

تأکید مى کنم آنها فقط باید به نظم، امنیّت و عمران این سرزمین مقدّس بپردازند، نه این که آن را پایگاه تبلیغاتى مذهب خود سازند و جالب این که پادشاه عربستان سعودى خود را «خادم الحرمین الشریفین» مى داند نه «حاکم الحرمین الشریفین»; پس چرا علماى سلفى وهّابى خود را «حاکم الحرمین» مى دانند با این که معتقدند اطاعت ولاة الامر بر آنها واجب است.

البتّه ازکارهایى که به اجماع علماى اسلام ممنوع است باید منع کنند.

خلاصه این که تحمیل فکر از سوى یک گروه اندک که از نظر علمى دست پایین تر را دارند، بر اکثریّت مسلمین با هیچ منطقى سازگار نیست، ولى سلفى هاى متعصّب از بدترین روش ها براى تحمیل عقیده خود استفاده مى کنند و این جاى تأسّف است.


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وهابیت و تحمیل عقائد شنبه 86 اسفند 4  2:31 عصر

 وهابیت عقائد خود را تحمیل میکند

 

تحمیل عقیده

 

از اصول مسلّم اسلام این است، که تعامل فرق مختلف اسلامى با یکدیگر فقط باید از طریق بحث هاى منطقى و دوستانه باشد، حتّى در مورد غیر مسلمین نیز همین دستور داده شده است: (ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ).(1)

«با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما; و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن. پروردگارت، از هر کسى بهتر مى داند چه کسى از راه او گمراه شده است; و او هدایت یافتگان را بهتر مى شناسد».

و نیز مى فرماید: (وَلاَ تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِى أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَأُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).(2)



1. نحل، آیه 125.

2. عنکبوت، آیه 46.

[ 46 ]

«با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند; و (به آنها) بگویید: ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آورده ایم، و معبود ما و شما یکى است، و ما در برابر او تسلیم هستیم».

اسلام هرگز اجازه نمى دهد کسى مخالفان خود را به عنوان «جاهلان مشرک» و «اعداءالله» و «اعداء التوحید» و مانند آن خطاب کند، خود را محور اسلام پندارد و چوب کفر و شرک را بر سر همه بکوبد، همان کارى که این جمعیّت در اکثر کتاب هاى خود کرده اند.

مسلمانان در اصول تعلیمات و اعتقادات اسلام با هم مشترکند و علماى اسلام در اصول مسائل فقهى نیز با هم متّفقند، هر چند در شاخ و برگ ها و شرح بعضى از اصول، برداشت هاى مختلفى دارند.

نباید این اختلاف نظرها سبب نزاع، درگیرى و خونریزى گردد، بلکه باید از طریق استدلال هاى منطقى و گفتمان و حوار صحیح، افکار را به هم نزدیک کرد.

وهّابى هاى متعصّب (سلفى ها) به طور کامل در نقطه مخالف این منطق عاقلانه و عادلانه اسلامى قرار دارند. آنها معتقدند باید برداشت خود را در مسأله «شرک و توحید» بردیگران تحمیل کرد، اگر چه از طریق تهدید به قتل و خونریزى و غارت اموال باشد که اسنادش در کتاب هاى بنیان گذار این مذهب موجود است و جلوتر به گوشه اى از آن اشاره شد.

[ 47 ]

هنگامى که به عالمان آنها مى گوییم اگر شما عالم هستید ما هم عالم هستیم و بیش از شما درس خوانده ایم و کتاب نوشته ایم. اگر شما مجتهد هستید ما هم مجتهد هستیم، علماى الازهر و حوزه هاى دینى دمشق و اردن و سایر بلاد اسلامى نیز مجتهدان بسیارى دارد. چه دلیلى دارد که دیگران مجبور باشند عقیده شما را(در باب شرک و توحید)که به طورقطع ازنظرمانادرست است،بپذیرند؟مى گویند حرف همین است که ما مى گوییم و اسلام همین است که ما به آن رسیده ایم!!

شما چه امتیازى بر سایر علماى اسلام دارید که مى خواهید عقیده خود را بر آنها تحمیل کنید، چرا با شلاق دیگران را مى زنید؟! پاسخ منطقى ندارند.

گویى آنها چنین مى پندارند که بر قلّه علم و ایمان نشسته اند و همه در درّه جهل و بى خبرى فرو رفته اند!

این چیزى است که در دنیاى امروز هیچ کس آن را نمى پسندد و جایگاهى براى آن در میان مسلمین نیست.

به همین دلیل مى گوییم آنها به پایان عمرشان نزدیک شده اند.


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

کشتار شیعه ، دوستی با کافر شنبه 86 اسفند 4  2:29 عصر

 این وهابی های لعنتی شیعیان را به تهمت شرک سر می برند و میکشند

ولی با آمریکا کافر دوستی میکنند

الله اکبر

تضادّ عجیب

شگفت آور این که حکومت آنها که در سایه این مذهب روى کار آمده، بى توجّه به این گفته ها با تمام کشورهاى جهان ـ از اسلامى گرفته تا غیر اسلامى ـ رابطه سیاسى، اقتصادى و فرهنگى دارد، یعنى با همه مشرکان جهان دوست است!

و از آن فراتر، تمام مکّه و مدینه را به صورت کانونى از زیباترین هتل ها براى پذیرایى از مشرکان مسلمان! که همه ساله به عنوان مراسم حج و عمره به آنجا مى آیند، درآورده اند و بهترین پذیرایى را از اهل شرک مى کنند! و این مشرکان درآمد عظیم و سرشارى براى آنها دارند.

در حالى که قرآن مجید مى گوید مشرکان نجس هستند و آنها را به مسجد الحرام راه ندهید و اگر از فقر مى ترسید، خداوند شما را به فضل خود بى نیاز مى کند، (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلاَ یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ).(1)

راستى چرا در اینجا «مشرکان»، «موحّد» مى شوند و به عنوان ضیوف الرحمان (مهمان هاى خداوند!) مورد مهر و محبّت و استقبال قرار مى گیرند و کوچک و بزرگ، خانه هایشان را در اختیار آنان قرار مى دهند.



1. توبه، آیه 28.


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وهابیت ضد رحمانیت (مبارزه با وهابیت ) شنبه 86 اسفند 4  2:26 عصر

 

و هابیت ضد بسم الله رحمن الرحیم

هر کارى را با نام «رحمان» و «رحیم» که بیانگر رحمت عام و خاص خداست شروع شود.(1)

اسلامى که مى گوید حتّى مشرکان اگر براى تحقیق نزد شما آمدند آنها را پناه دهید تا آیات قرآن را بشنوند، سپس آنها را سالم به وطن خودشان برسانید (خواه اسلام را بپذیرند یا نه).(2)

اسلامى که مى گوید در برابر بدى ها نیکى کنید تا دشمنان سرسخت شما از این همه محبّت (شرمنده شوند و) دوست شما گردند.(3)

اسلامى که مى گوید: «هَلِ الدِّینُ إِلاَّ المَحَبَّةُ ; آیا دین چیزى جز محبّت است؟»(4)

آرى چنین اسلام لطیف، زیبا و پر از محبّت را آن چنان خشن نشان دادند که دوست و دشمن را از آن بیزار ساختند!

جاذبه اسلام در عصر ما آماده است که کار خودش را انجام دهد و به مصداق (یَدْخُلُونَ فِى دِینِ اللهِ أَفْوَاجاً )(5) گروه گروه مسلمان شوند، ولى اعمال این گروه خشن و متعصّب متأسّفانه سدّ راه گسترش اسلام شد و ضربه دردناکى به اسلام و مسلمین زد.

خدایا آنها را هدایت کن!



1. کُلُّ أمر ذِى بال لَمْ یُذْکَرْ فِیهِ اسْمُ اللهِ فَهُوَ أبْتَرُ (تفسیر البیان، جلد 1، صفحه 461).

2. توبه، آیه 6.

3. فصّلت، آیه 34.

4. خصال صدوق، صفحه 21 (عن الامام الصادق(علیه السلام)).

5. نصر، آیه 2 .


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

خشونت وهابیت جمعه 86 اسفند 3  11:59 صبح
 

خشونت در عراق

وهّابیّت متعصّب و تندرو، در همین سال هاى اخیر، چهره دیگرى از خشونت خود را در عراق نشان داد و هر چه توانست کشتار کرد، زن و مرد و پیر و جوان و سنّى و شیعه و کُرد و... را هدف قرار داد و زمین را از خونشان رنگین ساخت و قطعات بدن آن ها را در اطراف خیابان ها و بیابان ها پراکنده کرد.

نه تنها مسلمانان بلکه همه مردم دنیا از این همه خشونت در تعجّب و وحشت فرو رفتند و مى گفتند آیا این ها تشنه خون بشرند؟ این ها کدام هدف را دنبال مى کنند؟ پیرو کدام آیین هستند؟!

بعضى اصرار دارند این خشونت ها را به بازماندگان بعثى ها نسبت دهند که این اشتباه بزرگى است، براى این که در بسیارى از کشتارها از روش انتحارى استفاده مى شود که مى دانیم بعثى ها از این روش هرگز استفاده نمى کنند و این کار فقط کار وهّابى هاى متعصّب است که خود را مسلمان و همه را مشرک و جایز القتل مى دانند.

* * *

 

خشونت در زادگاه وهّابیّت

از همه عجیب تر و وحشتناک تر این که وهّابى هاى متعصّب حتّى به هموطنان وهّابى خود نیز رحم نکرده و دامنه خشونت را به آنجا نیز کشاندند و با انفجارهاى متعدّد در ریاض و جدّه و بعضى مناطق دیگر گروهى از شهروندان بى گناه خود را به خاک و خون کشیدند.

[ 30 ]

تا آن جا که امسال (سال 1425 قمرى) در مراسم حج خطباى نماز جمعه در اجتماع بسیار انبوه نمازگزاران، در نکوهش این گروه و محکوم ساختن خشونت آن ها، بحث هاى زیادى داشتند و شعار «لاَ التَکْفِیر ; وَ لاَ الإرْهَاب ; نه تکفیر کردن دیگران و نه ترور» را سر دادند، و کار به جایى رسید که دولت عربستان مجبور شد همایش مهمّى در برابر «ارهاب» (تروریسم) تشکیل دهد و از کشورهاى مختلف براى تنظیم برنامه هماهنگ، جهت مبارزه با آن دعوت کند.

امّا تروریست ها چه افرادى بودند؟ همان وهّابیان متعصّب که همه را غیر از خود کافر مى دانند و خون آن ها را مباح مى شمرند.

دولت عربستان با این کار مى خواهد هم خود را از هماهنگى با آنان تبرئه کند و هم براى نجات از چنگال آنان راه چاره قاطع و مؤثّرى بیندیشد.

* * *

به هر حال این محصول نامطلوب سبب شد که متأسّفانه نام اسلام در اذهان بسیارى از مردم جهان، با خشونت توأم گردد و بهانه و دستاویز بدى به دست مخالفان اسلام دهد تا آنجا که در بسیارى از کشورها، مسلمانان را «جماعتى آدمکش!» معرّفى کنند. البتّه تبلیغات سوء آمریکایى ها و به خصوص صهیونیست ها نیز به این امر بسیار کمک کرد، در حالى که اسلام پیام آور صلح، عدالت و محبّت بوده و هست.

[ 31 ]

همه مى دانیم در قرآن 114 سوره است که همه آنها جز یک سوره با نام خداوند «رحمان» و «رحیم» که اشاره به رحمت عام و خاص او است، آغاز مى شود و این یک مورد هم مربوط به اعلان جنگ با کسانى است که پیمان صلح با مسلمانان را شکستند.

قرآن با صراحت به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى گوید ما تو را خشن و سنگ دل قرار ندادیم که اگر چنین بود مردم از گرد تو پراکنده مى شدند:(وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ).(1)

در روایات اسلامى مى خوانیم «هَلِ الدِّینُ إِلاَّ الحُبُّ; آیا دین چیزى جز محبّت است»،(2) محبّت به خدا، پیامبر، صالحان، و همه خلق خدا; ولى این آیینى که بر پایه محبّت بنا شده بر اثر اعمال گروه هاى زاییده وهّابیّت، چنان شد که بدترین دستاویز را براى تشویه چهره اسلام به دست مخالفان داد.

 

ریشه هاى خشونت در تعلیمات پیشوا

اجازه دهید نخست تاریخچه بسیار فشرده اى را از زندگى پیشواى وهّابیان با استفاده از نوشته هاى مورّخان شرق و غرب در اختیار شما عزیزان بگذاریم.

مشهور این است که «محمّد بن عبدالوهّاب» پیشواى مذهب



1. آل عمران، آیه 159.

2. میزان الحکمة، حدیث 3097.

[ 32 ]

وهّابى در سال 1115 در شهر کوچک «عُیَینه» از شهرهاى حجاز دیده به جهان گشود و در سال 1207 وفات کرد.

پدرش از قضات حنبلى بود و در کودکى به او درس مى داد. نویسنده کتاب «ازالة الشبهات» مى نویسد: او در کودکى علاقه شدیدى به مطالعه کتاب هاى «ابن تیمیّه» و «ابن قیم جوزى» که هر دو در قرن هشتم مى زیستند، داشت و خمیرمایه افکار خود را از آن دو گرفت.

بسیارى نوشته اند که پدرش در همان سنین جوانى فهمیده بود که او اشتباهات فکرى فراوانى دارد، و از آینده او نگران بود و پیوسته او را سرزنش مى کرد و برحذر مى داشت.

او سفرهاى زیادى کرد، مدّتى به مکّه و مدینه و سپس به بصره رفت و از آنجا به ایران آمد و مدّتى در اصفهان نزد دانشمندى به نام میرزاجان اصفهانى درس خواند، سپس به قم رفت و مدّت کمى در آنجا ماند و بعد به قلمرو حکومت عثمانى و شام و مصر رفت سپس به جزیرة العرب (نجد) بازگشت و به اظهار عقاید خود پرداخت.

نخست گروهى به مخالفت با او برخاستند و از شهر «حریمله» بیرونش کردند و او به شهرک «عیینه» رفت. خبر افکار نادرست او به امیر احسا و قطیف «سلیمان بن محمّد» رسید و او به حاکم عیینه «عثمان» دستور داد او را به قتل برساند، ولى چون عثمان نمى خواست آلوده قتل او گردد دستور به اخراج او از شهر داد.

[ 33 ]

سرانجام او به شهر «درعیه» پناه برد. حکمران منطقه مردى از قبیله «غنیزه» به نام «محمّد بن سعود»، بود. شیخ محمّد با او ملاقات کرد و افکار خود را عرضه داشت و به او قول داد به کمک وى مى تواند بر تمام سرزمین نجد مسلّط شود!

«محمّد بن سعود» جدّ اعلاى پادشاهان سعودى احساس کرد مى تواند از وجود محمّد بن عبدالوهّاب براى توسعه قلمرو خود کمک گیرد، زیرا یک عدّه جوان پر جوش و خروش اطراف او را گرفته و سر بر فرمان او بودند و آنها نیروى خوبى براى پیش برد اهداف «ابن سعود» محسوب مى شدند.

ابن سعود قول حمایت و دفاع از شیخ را به دو شرط داد. نخست این که شیخ با دیگرى جز او رابطه برقرار نکند، دیگر این که خراجى را که همه ساله از اهل شهر درعیّه دریافت مى کند بازهم دریافت دارد! شیخ اوّلى را پذیرفت ولى دوّمى را تلویحاً رد کرد و گفت : امید است فتوحات و غنایم زیادى بیش از خراج درعیّه نصیب تو گردد!

امّا نباید فراموش کرد که غنایمى را که شیخ محمّد انتظار آن را مى کشید، در درجه اوّل اموال مسلمانان حجاز و مکّه و مدینه وسپس سایر کشورهاى اسلامى بود که از او پیروى نکرده بودند، زیرا چنان که گفتیم او همه را غیر از پیروانش مشرک مى پنداشت و خون و اموال آنها را مباح مى شمرد!

پیروان محمّد بن عبدالوهّاب به شهرهاى مختلف حجاز حمله

[ 34 ]

کردند و براى ترویج وهّابیگرى، و در واقع کشورگشایى، دست به کشتار و خونریزى عجیبى زدند و اموال زیادى را به تاراج بردند.

بعد از وفات محمّد بن عبدالوهّاب پادشاهان سعودى برنامه هاى او را دنبال کردند و دایره حکومت خود را گسترش دادند و بر تمام نجد و حجاز سلطه یافتند.

* * *

از جمله اعمال بسیار وحشتناکى که در تاریخ وهّابیّت ثبت شده و حتّى مورّخان وهّابى نیز به آن اعتراف کرده اند، قتل عام عجیب مردم «طائف» و از آن وحشتناک تر قتل عام مردم «عراق و کربلا» بود.

وهّابى ها در تاریخ 1216 به بعد (حدود ده سال بعد از فوت محمّد بن عبدالوهّاب) به منظور جلب غنایم و کشورگشایى و در ظاهر براى نشر توحید (توحید به زعم خودشان) چند بار به «کربلا» و نجف حمله کردند; یک بار با استفاده از فرصتى که به خاطر ایّام زیارتى على(علیه السلام) پیش آمده بود و بسیارى از اهل کربلا، به نجف مشرّف شده بودند، حمله غافلگیرانه اى به کربلا کردند، دیوار شهر را خراب نمودند و به شهر وارد شده و هزاران نفر از مردم کوچه و بازار و زنان و کودکان را به قتل رساندند و هر چه بر سر راه خود یافتند غارت کردند. به حرم امام حسین(علیه السلام) که نفایس زیادى داشت حملهور شدند و آن را ویران کردند و تمام جواهرات و نفایس را با خود بردند.

بعضى عدد کشتگان را یکصد و پنجاه هزار تن! نوشته اند و مى گویند جوى خون در کوچه هاى کربلا به راه افتاد و جالب این که

[ 35 ]

اسم این کار را جهاد فى سبیل الله و مبارزه براى نشر توحید مى گذاردند!

وقایع کربلا را بسیارى از مورّخان شرق و غرب و حتّى مورّخان سعودى نوشته اند. مى توانید به کتاب هاى تاریخ المملکة العربیّة السعودیّة، عنوان المجد فى تاریخ نجد، تاریخ العربیّة السعودیّة نوشته دانشمند مستشرق «ناسى لیف» و مفتاح الکرامة سیّد جواد عاملى و کتب دیگر مراجعه فرمایید.(1)

باز مى گردیم به ریشه هاى خشونت در آیین وهّابیّت:

به هر حال محمّد بن عبدالوهاب داراى چند کتاب کوچک است که عقاید خود را به طور عریان در آنها بیان کرده است.

او بهره کمى از سواد و علوم اسلامى داشت و هیچ گاه در حوزه هاى مهمّ علمى اسلام و نزد بزرگان علماى پیشین درس زیادى نخوانده بود و به همین دلیل اشتباهات قابل ملاحظه اى داشت و متأسّفانه بر اشتباهات خود پافشارى مى کرد.

یکى از کتاب هاى او کشف الشبهات است، این کتاب کوچک را ـ چنان که از نامش پیداست ـ به منظور پاسخ گویى از ایرادات علماى



1. براى آگاهى بیشتر از تاریخ پرماجرا و عقاید وهّابیّت مى توانید از کتاب هاى زیر بهره بگیرید:

الاسلام فى القرن العشرین، جزیرة العرب فى القرن العشرین، تاریخ المملکة السعودیّة، تاریخ نجد آلوسى، کشف الارتیاب، و تاریخ وهّابیان نوشته مرحوم فقیهى.

[ 36 ]

بلاد (اغلب از اهل سنّت) بر افکارش نوشته است.(1)

مطالعه و بررسى همین کتاب براى پى بردن به ریشه هاى خشونت در عقاید وهّابیان کافى است:

1ـ نامبرده برداشت نادرستى درباره «توحید» و «شرک» دارد و همان گونه که در بحث هاى آینده خواهد آمد، تمام کسانى را که از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تقاضاى شفاعت عندالله کنند ـ در حالى که موافق صریح آیات و روایات است ـ مشرک و کافر مى داند و جان و مال و ناموس آنها را مباح مى شمرد.(2)

به یقین همه مسلمانان اعمّ از سنّى و شیعه (به جز وهّابى ها) از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) طلب شفاعت عندالله مى کنند، بنابراین همه آنها کافرند و خون و جان و مال و زنانشان بر وهّابى ها حلال است!

2ـ از این هم فراتر رفته و با صراحت مى گوید: مشرکین زمان ما از مشرکان عصرپیامبر(صلى الله علیه وآله) که آن حضرت با آنها جنگید،بدترند!به دودلیل:

اوّلا، مشرکان زمانپیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها در حال آرامش به غیر خدا متوسّل مى شدند ولى ـ طبق آیات قرآن ـ هنگامى که گرفتار بلا مى شدند (مثلا گرفتار امواج خروشان دریایى) خدا را خالصانه مى خواندند (فَإِذَا



1. از جمله کسانى که بر این رساله شرح نوشته اند محمّد بن صالح العثیمین است که فرد نسبتاً معتدل و با سوادى بود ولى متأسّفانه یا از روى ترس از دست دادن مقام یا تقیّه سعى کرده توجیه گر سخنان محمّد بن عبدالوهاب گردد (جز در موارد معدودى) و ما آن چه نقل مى کنیم از متن این کتاب است.

2. شرح کشف الشبهات عثیمین، صفحه 81.

[ 37 ]

رَکِبُوا فِى الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ).(1)

ولى مشرکان زمان ما در هر دو حال به غیر خدا متوسّل مى شوند، هم در رفاه و هم در بلا!

ثانیاً، مشرکان جاهلیّت سنگ و چوبى را مى پرستیدند که مخلوق و مطیع خدا است! ولى مشرکان عصر ما افراد فاسق را مى پرستند (که به ظاهر منظورش بعضى از سران صوفیّه است)(2) به این ترتیب خون و مال و ناموس آنها مباح تر است!

البتّه این برداشت ها حاصل یک سلسله مغالطه هاست که در فصل آخر این کتاب، پرده از روى آن برداشته خواهد شد. در اینجا منظور روشن ساختن ریشه خشونت آنها نسبت به جان و مال مسلمین غیر وهّابى است.

3ـ نمونه دیگرى از خشونت آن ها این است که مخالفان خود را ـ که جمعى از بزرگان علماى اهل سنّت هستند ـ هنگام گفتگو با القاب زشت و توهین آمیز یاد مى کند، به عنوان مثال:



1. عنکبوت، آیه 65.

2. او مى گوید: اعلم أن شرک الاوّلین أخفّ من شرک اهل زماننا بامرین: احدهما: انّ الاوّلین لا یشرکون و لا یدعون الملائکة و الاولیاء و الاوثان مع الله إلاّ فى الرخاء و أمّا الشدة فیخلصون لله الدعاء کما قال تعالى: (فاذا رکبوا فى الفلک...) الامر الثانى: انّ الاوّلین یدعون مع الله اناساً مقرّبین عندالله... و اهل زماننا یدعون اناساً من افسق الناس. (شرح کشف الشبهات، صفحه 100).

[ 38 ]

در یک جا مى گوید: أیّها المشرک! (اى مشرک)،(1)

در جاى دیگر اعداء الله! (دشمنان خدا)،(2)

در جاى دیگر للمشرکین شبهة اخرى (مشرکان ایراد دیگرى دارند!)،(3)

در جاى دیگر هولاء المشرکین الجهّال (این مشرکان جاهل!)،(4)

در جاى دیگر اعداء التوحید (دشمنان توحید!)،(5)

و در جاى دیگر مى گوید یک نفر عامى بى سواد بر هزار نفر از علماى مشرکین (مسلمانانى که معتقد به شفاعت هستند) غلبه پیدا مى کند.(6)

همان گونه که قبل از این اشاره شد امام این مذهب بهره کمى از معلومات اسلامى داشته است و به نظر مى رسد از پاسخ گویى هاى علماى بزرگ عصبانى بوده، لذا آنها را با انواع کلمات اهانت آمیز خطاب و همه را متّهم به شرک و کفر و جهل مى کند، در حالى که قرآن مجید با صراحت مى گوید: «به کسانى که اظهار اسلام مى کنند و از در صلح در مى آیند نگویید مسلمان نیستید تا اموال آنها را به عنوان



1. شرح کشف الشبهات، صفحه 77.

2. همان مدرک، صفحه 79.

3. همان مدرک، صفحه 109.

4. همان مدرک، صفحه 120.

5. همان مدرک، صفحه 65

6. همان مدرک، صفحه 68.

[ 39 ]

غنایم به چنگ آورید»: (وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا).(1)

 

چراغ سبز براى خشونت

از آن چه در بالا آمد، مى توان فهمید چرا طالبان و القاعده و سایر متعصّبان وهّابى، به آسانى خون دیگر مسلمانان را در نقاط مختلف جهان مى ریزند و اموال آنها را به یغما مى برند.

کشتار طالبان در افغانستان اغلب از مسلمین بود (اعمّ از شیعه و اهل سنّت) و کشتار و ترورهاى کور القاعده و متعصّبان وهّابى در پاکستان و عراق همه از مسلمانان بود.

چه کسى سبب شد که این گروه ها این همه بى رحم باشند؟ همان کسى که گفت غیر وهّابى ها مشرکند و خون و مال مشرک مباح است! و نباید تعجب کرد که خون هایى که طرفداران این مذهب ریختند اغلب خون مسلمانان بود و تمام اموالى که به غارت رفت اموال مسلمین بود


نظر خود را اعلام کنید ()


نگاشته های وب
ابن تیمه منکر فضائل آْ ل رسول (ع)
[عناوین آرشیوشده]

پنج شنبه 103 فروردین 30

امروز:   0   بازدید

دیروز:      بازدید

منوی کاربری

صفحه اول

آشنائی با ما

ارتباط با ما

ورود به بخش مدیریت

آشنائی با ما

لوگوی وب

اوقات شرعی

وضعیت در یاهو

یــــاهـو

لوگوی دوستان



نوای ما

آرشیو مطالب

عقائد وهابی ها[8] . وهابیت و ضدیت با قرآن[6] . پرسش و پاسخ[5] . جنایات وهابیت (فیلم-عکس)[3] . سازمان ها ، شخصیت ها و تشکلات وهابی ها[3] . وهابیت و تشابهات آن با خوارج[2] .

آرشیو مطالب

جنایات
ضدیت با قرآن و سیره رسول
سازمان ها و شخصیت های وهابی
زمستان 1386

اشتراک با ما

 

طراحی قالب با وب سایت شیعی 14 معصوم

14masom.orq.ir

تعداد   112371   بازدید


 مبارزه با وهابیت*فتنه*