سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشمند بی عمل مانند تیرانداز بی زه[کمان[است . [امام علی علیه السلام]

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

دانلود مصاحبه با عصام عماد پنج شنبه 86 اسفند 16  6:15 عصر

Imageدکتر عصام العماد یمنی‌الاصل است و تحصیلات خود را در دانشگاه‌های عربستان گذرانده و روزی خود یکی از پیروان سرسخت وهابیت بوده است. او پس از مدتی با مذهب شیعه اثنا عشری آشنا شد و به این مکتب گروید و امروز به عنوان یک شیعه‌شناس در ایران به تدریس و تالیف مشغول است.

دانلود در ادامه مطلب

 

 

دانلود فایل صوتی  (4 مگابایت)

مشاهده فیلم مصاحبه


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

دانلود کتاب ضد وهابیت دوشنبه 86 اسفند 6  1:37 عصر

دانلود وهابیت بر سر دو راهی

نوشته آیت الله مکارم شیرازی


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

چرا ابن تیمیه موفق نشد ؟؟؟ دوشنبه 86 اسفند 6  1:34 عصر

دلایل ناکامى ابن تیمیّه

آگاهان مى دانند امام مذهب وهّابى ـ به اعتراف خودش ـ بر سر سفره «ابن تیمیّه» نشسته بود. ابن تیمیّه نیز درباره شرک، توحید، شفاعت و مانند آن همین افکار را داشت ولى چه شد که او نتوانست در دمشق (مرکز ظهور و فعّالیّتش) این سفره را براى عموم بگستراند و این خطر از شامات دفع شد، امّا شاگردش «محمّد بن عبدالوهاب» موفّق شد، راستى چرا؟

[ 76 ]

نخست مناسب است اشاره کوتاهى به تاریخ زندگى ابن تیمیّه داشته باشیم.

«احمد بن عبدالحلیم بن تیمیّه حنبلى» متولّد سال 661 و متوفاى سال 728 هجرى قمرى است. در شهر «حران» (شهرى است در شام) متولّد شد و به سبب جور تاتار، در کودکى همراه با خانواده اش «حران» را به سمت «دمشق» ترک کرد.

او که حنبلى مسلک بود درصدد ترویج مذهب حنابله برآمد و مانند حنابله علم کلام را مردود دانست و متکلّمان را اهل بدعت شمرد! در مسأله صفات خدا مانند حنابله الفاظ صفات پروردگار را که در نصوص آمده بدون هرگونه تفسیر پذیرفت و به طور کلّى هرگونه «عقل گرایى» را محکوم کرد. او علاوه بر حمایت از روش و عقاید اهل حدیث، عقاید جدیدى را نیز اضافه کرد که قبل از او سابقه نداشت.

براى مثال او سفر کردن به قصد زیارت قبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تبرّک جستن به قبر او و توسّل به اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) را شرک دانست! و فضایل اهل بیت(علیهم السلام) را که در صحاح اهل سنّت و حتّى در مسند امامش «احمد بن حنبل» وجود داشت، انکار کرد و تلاش مى کرد تا مانند بنى امیّه، شأن و مقام امام على(علیه السلام)و فرزندانش را پایین آورد.

امّا دعوت ابن تیمیّه از سوى علماى اهل سنّت مورد پذیرش قرار نگرفت و جز برخى از شاگردانش همچون «ابن القیم»، دیگر بزرگان اهل سنّت با او مخالفت کردند و کتاب هاى متعدّدى در ردّ او و

[ 77 ]

بدعت هایش نگاشتند. از جمله «ذهبى» از علماى هم عصر او نامه اى به او نوشت و او را مورد نکوهش قرار داد، و تسلیم در برابر احادیث صحیح را از او خواستار شد.

«ذهبى» خطاب به او مى نویسد: «حال که در دهه هفتاد از عمر خود هستى، و رحلت از این عالم نزدیک است آیا وقت آن نرسیده است که توبه و انابه کنى؟»

در مصر نیز قاضى القضات فرقه هاى چهارگانه اهل سنّت آراى ابن تیمیّه را غلط و بدعت اعلام کرد.

ولى در قرن دوازدهم، محمّد بن عبدالوهاب ظهور کرد و از افکار ابن تیمیّه حمایت نمود و از میان عقاید او بیش از همه بر همان عقاید جدیدش تأکید کرد.

علاوه بر عقاید فوق، ابن تیمیّه داراى عقاید خاصّ دیگرى نیز بود. او در سال 698 آشکارا در بحث هاى داغ اعتقادى داخل مى شد و با مخالفین خودش به مناظره مى پرداخت، از جمله عقاید و رفتار او مى توان به موارد ذیل اشاره کرد:

1ـ حدود شرعیّه را خودش اقامه مى کرد.

2ـ موى سر کودکان را از ته مى تراشید!

3ـ با کسانى که مخالف عقیده او بودند آماده پیکار بود.

4ـ از ارائه دادن نذور، مردم را نهى مى کرد.

5ـ به امکان رؤیت حسّى خداوند اعتقاد داشت!!

[ 78 ]

6ـ در مورد خوارج عقیده داشت که : «الخَوارِجُ مَعَ مُرُوقِهِمْ مِنَ الدِّینِ فَهُمْ أصْدَقُ النّاسِ ; با این که خوارج از دین خارج شدند راستگوترین مردم بودند !».

از کارهاى مثبت او این بود که در سال 702 بر ضدّ مغول اقدامات خوبى از خود ارائه داد.

علاّمه امینى بعد از آن که کلام ابن تیمیّه را در ردّ «حدیث آغاز دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)» (وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الاَْقْرَبِینَ...) نقل مى کند که او سند حدیث مزبور را صحیح نمى داند، مى گوید: «از او این سخن عجیب نیست زیرا او فرد متعصّبى است که بر انکار ضروریّات و تکفیر مسلمین و به خصوص انکار آن چه مربوط به فضایل اهل بیت(علیهم السلام)است اصرار دارد»(1) و در جاى دیگر مى افزاید: «لذلک عاد غرضاً لنبال الجرح من فطاحل علماء اهل السنّة منذ ظهرت مخاریقه و إلى هذا الیوم و حسبک قول الشوکانى فى البدر الطالع ج 2 ص 260 : صرّح محمّد البخارى الحنفى المتوفّى 841 بتبدیعه ثمّ تکفیره ثمّ صار یصرح فى مجلسه : انّ من أطلق القول على ابن تیمیة: انّه شیخ الاسلام، فهو بهذا الاطلاق کافر ; به همین دلیل او همواره هدف تیرهاى انتقاد از سوى علماى بزرگ اهل سنّت واقع شد، از جمله «شوکانى» از محمّد بخارى حنفى نقل مى کند که او را تکفیر کرده و گفته است : هر کس ابن تیمیّه را شیخ الاسلام بخواند، کافر است!».(2)



1. الغدیر، جلد 2، صفحه 280 .

2 . همان مدرک، جلد 1، صفحه 247، (پاورقى).

[ 79 ]

از مدافعان سرسخت ابن تیمیّه مى توان از «ابن کثیر» مؤلّف کتاب «البدایة و النهایة» (متوفّاى 744) را نام برد که در سراسر کتاب خود به هر مناسبتى از ابن تیمیّه دفاع کرده و او را ستوده است.

از علماى معاصر ابن تیمیّه که از او دفاع کرده و به سبب این کار مورد نفرت جامعه خود قرار گرفت، محدّث مشهور «ابوالحجّاج مزى» صاحب کتاب «تهذیب الکمال» است که در سال 742 درگذشته است.

دیگر از شاگردان ابن تیمیّه، «احمد بن محمّد مرى لبلى» حنبلى است که به گفته ابن حجر نخست مخالف ابن تیمیّه بود ولى پس از ملاقات با او از دوستان و شاگردان او گردید و مصنّفات او را نوشت و در طرفدارى از او پافشارى کرد و در ردّ مسأله سفر براى زیارت از او دفاع کرد، سرانجام «اخنایى» قاضى مالکى او را احضار کرد و آنقدر زد تا بدنش خونین شد و سپس دستور داد او را وارونه سوار قاطر کردند و در شهر گرداندند، تا تحقیر شود.

بزرگ ترین شاگرد و مدافع سرسخت ابن تیمیّه بى شک «ابن القیم الجوزیة» است که در همه اقوال و عقاید تابع و حامى بى چون و چراى او بود و نشر و بسط عقاید ابن تیمیّه را در زمان حیات و پس از مرگ او بر عهده داشت و بارها با وى به زندان رفت و به همین سبب او را تازیانه زدند و سوار بر شتر در شهر گرداندند و با ابن تیمیّه در

قلعه دمشق زندانى کردند.(1)

* * *

اکنون به اصل موضوع باز مى گردیم که چرا «ابن تیمیّه» موفّق به گستردن سفره سلفى ها در شام نشد، ولى محمّد بن عبدالوهّاب، آن را در سرزمین نجد گسترد، و سپس دامنه آن را به تمام جزیره عربستان کشید و این اعتقادات را به نام خود به عنوان «آیین وهّابیّت» در تاریخ ثبت کرد؟

دلیل عمده آن دو چیز بود:

نخست این که دمشق و شام یکى از مراکز علوم اسلامى در آن زمان بود، و علماى برجسته و حوزه هاى علمیّه فراوانى داشت; آنها به صورت وسیع در برابر اشتباهات ابن تیمیّه به مقاومت برخاستند، و با این که طرفداران قابل ملاحظه اى پیدا کرده بود، نفوذ او را با دلایل منطقى درهم شکستند، در حالى که سرزمین نجد از این نظر در آن زمان بسیار فقیر بود، و شبهات سر سلسله این گروه با مقاومت چندانى رو به رو نشد و در میان عوام گسترش یافت. در طول تاریخ هر منطقه اى زیر پوشش علما و دانشمندان آگاه بوده است، از این آفات مصون مانده است.



1 . گردآورى از کتاب هاى سیر اعلام النبلاء، جلد 1، صفحه 37; الصحیح من السیرة، جلد 1، ص 245; الغدیر، جلد 2، صفحه 280 ; الذریعة، جلد 2، صفحه 283 آشنایى با فرق و مذاهب اسلامى بخش 14، آیین وهّابیّت و فصل نامه مکتب اسلام، شماره 10.

[ 81 ]

دیگر این که در آن زمان در میان قبایل «نجد» بر سر حکومت منازعات شدیدى بود، محمّد بن عبدالوهّاب طبق تواریخ موجود از این موقعیّت استفاده کرد و با آل سعود پیمان بست که آنها از افکارش حمایت کنند، او هم پیروان خود را براى کشورگشایى در اختیار آنان قرار دهد، در حالى که در دمشق و شامات نه چنین شرایطى وجود داشت، و نه ابن تیمیّه به فکر چنین طرحى افتاد.

 

* * *


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

تضاد عقائد وهابیت با اعمال وهابیت دوشنبه 86 اسفند 6  1:32 عصر

تضادّى دیگر: چرا هنوز بارگاه پیامبر برپاست؟!

کسانى که به مکّه و مدینه مشرّف شده اند، مى دانند على رغم ویرانى تمام قبرستان بقیع و قبور شهداى احد و غیر آنها، گنبد و بارگاه ملکوتى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) برپاست و مسلمانان از همه جاى دنیا به زیارت آن حضرت مى شتابند و این وضع سؤال مهمّى در اذهان همه زائران ترسیم مى کند، که چرا این گروه به سراغ بارگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله)نرفتند؟!

حقیقت آن است که آنها خود را کوچک تر از آن دیدند که دست به این کار زنند و تمام جهان اسلام را بر ضدّ خود بشورانند. آرى وهّابى هاى متعصّب نتوانستند، بارگاه ملکوتى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را از میان بردارند، و گنبد خضرا را ویران سازند و ضریح مقدّس حضرت را نابود کنند.

هنگامى که از آنها سؤال شد چگونه تمام گنبد و بارگاه هایى را که بر فراز قبور ائمّه بقیع(علیهم السلام) و شهداى احد و غیر آنها بنا شده بود از میان برداشتید ولى گنبد و بارگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) همچنان پابرجاست؟ این تناقض در عمل چه مفهومى دارد؟

[ 66 ]

اگر این ها نشانه بت پرستى و شرک است، چرا این «نشانه بزرگ!» را در کنار این مسجد باشکوه و با عظمت نگه داشته اید، و اگر نیست، چرا بقیّه را از میان برداشتید؟

آنها پاسخى در برابر این سؤال ندارند و به راستى وا مى مانند.

در یکى از سفرهاى زیارتى که مدّت ها قبل داشتم به دیدار «امام مدینه» رفتم و از او که مرد فاضل و باانصافى بود همین سؤال را کردم.

او سعى کرد با ذکر یک داستان تاریخى ذهن مرا از این سؤال آزار دهنده و بدون جواب منصرف کند; داستانى مربوط به زمان «ناصرالدوله» نقل کرد که دو نفر یهودى از خانه هاى مجاور حرم نقب زده بودند که به قبر پاک پیامبر(صلى الله علیه وآله) دست یابند. «ناصرالدوله» در خواب دید که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به او مى گوید مرا از دست این دو نفر نجات بده! چند بار در چند شب این خواب تکرار شد. او در حیرت فرو رفت و فهمید خبرى در مدینه است. به مدینه آمد و تمام مردم شهر را به صف کرد و نگاه کرد و آن دو نفر را که در خواب دیده بود، در میان آنها دید، دستور داد آنها را گرفتند و توطئه را خنثى کرد و مجازات سختى براى آنها قائل شد.

سپس دستور داد اطراف قبر شریف را کندند و آن را با فلز گداخته پر کردند تا دیوارى پولادین به وجود آید و کسى جرأت این گونه کارها را در آینده نداشته باشد.

روشن است که این جواب هرگز قانع کننده نبود، زیرا حدّاکثر

[ 67 ]

ساختن بخش زیرزمین قبر مطهّر را توجیه مى کرد، ولى جوابى براى گنبد و بارگاه و ضریح محسوب نمى شد، امّا رعایت ادب و احساس این که طرف مقابل حرفى براى گفتن ندارد و ممکن است شرمنده شود، مانع از ادامه بحث از طرف اینجانب شد.

اخیراً شنیده شد که یکى از متعصّبان وهّابى گفته است در آینده گنبد و بارگاه پیغمبر(صلى الله علیه وآله) را نیز خراب خواهیم کرد که البتّه این سخن هر چند با اصول فکرى متعصّبان آنها سازگار است، ولى به یقین هرگز چنین جرأتى در برابر جهان اسلام نخواهند داشت، به خصوص این که با پیدا شدن موج جدید در میان اعتدال گرایان این مسلک، هرگز چنین حادثه اى رخ نخواهد داد و کسى جرأت بر این کار نخواهد داشت.

عجب این که این سخن را به پیشواى وهّابیّون محمّد بن عبدالوهّاب نیز نسبت داده اند. ولى او در بعضى از سخنانش چنین نسبتى را کذب دانسته است، هر چند حسن بن فرحان مالکى در کتاب خود «داعیة و لیس نبیّاً» ـ چنان که در پایان همین کتاب خواهد آمد ـ معتقد است در کلمات شیخ محمّد اشاره اى به این سخن دیده مى شود که اگر توانایى یابم گنبد و بارگاه پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نیز ویران مى کنم!


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

خاطره از آیت الله مکارم در مورد وهابی ها شنبه 86 اسفند 4  2:43 عصر
 

یک خاطره تلخ!

فراموش نمى کنم در سال هاى نخستین که به زیارت خانه خدا مشرّف شده بودم، در مدینه منظره عجیبى دیدم که مرا سخت در فکر

[ 48 ]

فرو برد. گروهى به نام «آمرین به معروف» (از متعصّبان وهّابى) با ریش هاى بسیار بلند اطراف مرقد پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)را گرفته بودند و هر کدام شلاّقى در دست داشتند و هر کس به قصد بوسیدن مرقد پیامبر(صلى الله علیه وآله) نزدیک مى شد، بر سرش مى کوفتند و مى گفتند «هذا حدید، هذا خشب و هذا شرک ; این ضریح یک قطعه آهن و چوب بیش نیست، این کار شما شرک است»!

آن ها از این نکته غافل بودند که هیچ عاقلى آهن و چوب را به خاطر آهن و چوب نمى بوسد، بلکه این کار حرکت نمادینى است براى اظهار علاقه و عشق و محبّت به صاحب آن قبر، همان گونه که همه مسلمین حتّى خود وهّابى ها جلد قرآن را مى بوسند. آیا اظهار عشق و علاقه و محبّت به قرآن و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)شرک است؟ هیچ عقل و منطقى با چنین عقیده اى موافق نیست.

مردم جهان پرچم کشور خود را مى بوسند و به آن احترام مى گذارند، آیا مقصودشان اظهار علاقه به یک قطعه پارچه بى ارزش است که شاید جزء طاقه پارچه اى بوده که بخشى از آن پرچم شده و بخش دیگرى را پیراهن و شلوار کرده اند؟

به یقین هدف آنها احترام به استقلال کشورشان است و مصداق حبّ الوطن است.(1)



1. سفینة البحار، مادّه وطن، در حدیثى نیز از امام على(علیه السلام) نقل شده که فرمود: عَمَرْتُ البُلْدَانَ بِحُبِّ الأوْطَانِ (میزان الحکمة، جلد 4، صفحه 3566). در جریان هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) از مکّه نیز حدیث مناسبى در درالمنثور نقل شده است (الدر المنثور، جلد 1، صفحه 300).

[ 49 ]

آیا هیچ کس احترام به وطن و آب و خاک را شرک مى شمرد؟!

جالب این که همه وهّابى ها به «حجرالاسود» احترام مى گذارند و آن را مى بوسند، هنگامى که مى گوییم: هذا حجر لا یضرّ و لا ینفع... این نیز قطعه سنگى بیش نیست، و سرنوشت ما در دست آن نمى باشد،

مى گویند: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آن را بوسیده(1) ما هم پیروى مى کنیم و مى بوسیم!

مى گوییم: مقصودتان این است که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به شما اجازه شرک داده و این مورد مستثنى است و نوعى شرک جایز است، یا بوسیدن دلیل بر شرک نیست؟!

اینجا سکوت مى کنند و پاسخى ندارند.

اضافه بر این مى گوییم همه شما «جلد قرآن» را مى بوسید و این کار را جایز مى شمرید،یک قطعه چرم ومقوا چه ارزشى داردکه مى بوسید؟

مى گویند هدف اظهار محبّت و احترام به قرآن است!

مى گوییم این کار شرک نیست؟

مى گویند: صحابه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) قرآن را مى بوسیدند.(2)



1. صحیح بخارى، جلد 2، صفحه 159 .

2. در دائرة المعارف کویتى ماده «تقبیل» مى خوانیم: مشهور در میان حنابله و نیز حنفیه این است که بوسیدن قرآن جایز است، و از عمر نقل شده که همه روز صبح قرآن را مى بوسید و از عثمان نیز نقل شده که قرآن را مى بوسید و به صورت خود مى کشید.

[ 50 ]

مى گوییم آیا حضرت اجازه داده شما مشرک شوید؟ با این که دلیل شرک غیر قابل تخصیص است: (إِنَّ اللهَ لاَ یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُشْرِکْ بِاللهِ فَقَدْ افْتَرَى إِثْماً عَظِیماً)(1);

«خداوند (هرگز) شرک را نمى بخشد; و گناهان پایین تر از آن را براى هر کس بخواهد (و شایسته بداند) مى بخشد. و آن کس که براى خدا، شریکى قرار دهد، گناه بزرگى مرتکب شده است».

به یقین بطلان شرک به حکم عقل قطعى ثابت شده و حکم عقل قابل تخصیص نیست.

در اینجا پاسخى ندارند.

کوتاه سخن این که آنها در گردابى از تضادها و تناقض ها غوطهورند و خودشان هم کم و بیش مى دانند امّا به رو نمى آورند.

* * *


نظر خود را اعلام کنید ()


نگاشته های وب
ابن تیمه منکر فضائل آْ ل رسول (ع)
[عناوین آرشیوشده]

شنبه 103 آذر 3

امروز:   19   بازدید

دیروز:      بازدید

منوی کاربری

صفحه اول

آشنائی با ما

ارتباط با ما

ورود به بخش مدیریت

آشنائی با ما

لوگوی وب

اوقات شرعی

وضعیت در یاهو

یــــاهـو

لوگوی دوستان



نوای ما

آرشیو مطالب

عقائد وهابی ها[8] . وهابیت و ضدیت با قرآن[6] . پرسش و پاسخ[5] . جنایات وهابیت (فیلم-عکس)[3] . سازمان ها ، شخصیت ها و تشکلات وهابی ها[3] . وهابیت و تشابهات آن با خوارج[2] .

آرشیو مطالب

جنایات
ضدیت با قرآن و سیره رسول
سازمان ها و شخصیت های وهابی
زمستان 1386

اشتراک با ما

 

طراحی قالب با وب سایت شیعی 14 معصوم

14masom.orq.ir

تعداد   115360   بازدید


 مبارزه با وهابیت*فتنه*