سفارش تبلیغ
صبا ویژن

[ و در گفتارى فرموده است که : ] و بر آنان والیى فرمانروا شد که کار را بر پاداشت و استقامت ورزید تا دین برقرار گردید . [نهج البلاغه]

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

خنده دار ترین فتوای وهابی ها شنبه 86 اسفند 25  1:42 صبح
هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!

مشایخ وهابی که به صدور فتواهای قتل و کشتار مسلمانان و پیروان اهل بیت (ع) مشهور هستند، فتواهای خنده داری نیز صادر می فرمایند! که خواندن آنها خالی از لطف نیست...

ـ پوشیدن کمربند ایمنی حرام است!  زیرا مانع قضا و قدر می شود!!!

ـ شستن گوشت قبل از پختن بدعت است.

ابن تیمیه: شستن گوشت بدعت است، چنانکه اصحاب پیامبر رضوان الله علیهم در عهد پیامبر(ص) گوشت را بدون شستن می پختند و می خوردند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عبد الله النجدی: فوتبال حرام است مگر با این شروط و ضوابط.

سوال: ...جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و.. نیفتیم.

جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیل را رعایت کنید:

اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!

دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل و اوت و پنالتی و کرنر و ...، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج  شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای...

سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست...

چهارم: نباید در تعداد بازیکنان با کفار و یهود و نصارا و خصوصاً امریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.

پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید، زیرا این لباسها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.

ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فراخوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.

هفتم: نباید زمان بازی را 45 دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.

هشتم: نباید در دو نیمه 45 دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک  یا سه  نیمه بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.

نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!

دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و... وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.

یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!!!

دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!

سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.

چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و ... است.

 اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد... من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم...).

در پایان امیدوارم که این پیام  برای جوانان و دیگران مؤثر و مفید باشد. اللّهم آمین.

به قلم: عبد الله النجدی

ریاض-ربیع الاول1423هـ

 

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تحریم اهداء گل ـ هیئت علمای ارشد

بسم الله وحده و الصّلاة علی خیر خلقه محمد صلّی الله علیه و سلّم،

و بعد: فتوای کمیته دائم علمای ارشد کشور توحید (که خدا ایشان را یاری نموده و عزّت داده و دشمنانشان را ذلیل گردانده است).

این فتوا در تحریم این گلهای خبیث به دلیل بوهای تحریک آمیزی که دارند و به سبب اینکه این کار تقلید از غرب ملعون و مسخ هویّت اسلامی ناب شمرده می شود، است. از خدا می خواهیم که امّت اسلام را از این فتوا بهره مند سازد و حجت را بر آنها تمام کند، والله المستعان!

 

متن فتوا:

شماره فتوا:21409

تاریخ:21/3/1421

الحمد لله و الصلاة و السلام علی من لا نبیّ بعده.

و بعد، کمیته دائم پژوهشها و فتواهای علمی از سؤال مستفتی محمد عبد الرحمن العمر از حضر ت مفتی کلّ آگاه شد که از سوی دبیرکلّ هیئت علمای ارشد با شماره 1330 و در تاریخ 21/3/1420 به این کمیته ارائه شده است.

 

متن سؤال:

در بعضی از بیمارستانها، اماکنی برای فروش گل وجود دارد، و ما عیادت کنندگانی را می بینیم که دسته های گل را به بیماران تقدیم می کنند، این کار چه حکمی دارد؟

در طول قرون متمادی اهداء گل (طبیعی یا مصنوعی) هیچگاه جزء سنّت عیادت از بیماران نبوده و این عادتی است که از بلاد کفر وارد شده و عدّه ای که ایمان ضعیفی داشته اند، از آنها تأثیر گرفته و این عادت را انتقال  داده اند. حقیقت این است که بردن گل نفعی برای بیمار ندارد، بلکه تشبّه و تقلید محض از کفّار محسوب می شود و نه هیچ چیز دیگر، و فقط خرج کردن پول در غیر راه درست است که این اعتقاد فاسد را به دنبال دارد که این گلها باعث شفا می شود! بر این اساس نباید از گل در مورد مذکور استفاده کرد، نه به صورت فروش و نه خرید و نه اهدا...  

"این سخنان در حالی از طرف کارخانه های فتوا سازی وهابیت صادر میشود که امیران آنان با امضای قرار دادهای میلیاردی و اهدای کمکهای بلاعوض به همان بلادهای کفر ، نوکری خویش را به شکلی متفاوت به اثبات می رسانند..."

ترجمه: سایت سلام شیعه

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=shobheh&id=24

لینک این مطلب


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وهابیت : خدا همه جا نیست سه شنبه 86 اسفند 7  2:25 عصر

از هیأت عالى افتاى سعودى پرسیده شده: از نظر شرعى حکم کسى که معتقد است که خداوند همه جا وجود دارد چیست؟ و چگونه مى شود به او پاسخ داد؟

هیأت جواب داد: عقیده اهل سنّت این است که خداوند بالاى عرش قرار گرفته، و در درون جهان نیست بلکه خارج از این عالم مى باشد.

ودلیل بر علوّ  خداوند و بالا بودن او از مخلوقات، همان نزول قرآن از طرف اوست، و مسلّم است که نزول همواره از بالا به پایین صورت مى گیرد، همانطورى که در قرآن نیز آمده است: (وَأَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتَـبَ بِالْحَقِّ ...): ما قرآن را به سوى تو به حق نازل نمودیم.

تا آنجا که مى نویسند: رسول گرامى(صلى الله علیه وآله وسلم) از کنیزى که مى خواستند آزاد نمایند پرسید: خداوند کجاست؟ پاسخ داد: در آسمان ها است. حضرت پرسید: من، چه کسى هستم؟ پاسخ داد: پیامبر خدا.

آنگاه حضرت به صاحب آن کنیز فرمود: او شخص با ایمانى است، و مى توانى وى را در راه خدا آزاد نمایى.

و همچنین رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: من امین کسى هستم که در آسمان هاست، و اخبار آسمان هر صبح و شب به اطلاع من مى رسد.

آن گاه هیأت عالى افتاى سعودى مى نویسد: «من اعتقد أنّ اللّه فی کلّ مکان فهو من الحلولیّة، ویردّ علیه بماتقدّم من الأدلّة على أنّ اللّه فی جهة العلوّ، وأنّه مستو على عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دلّ علیه الکتاب والسنّة والإجماع، وإلاّ فهو کافر مرتدّ عن الإسلام».

هر کس معتقد باشد که خداوند همه جا هست، قائل به حلول و دخول خداوند در درون عالم شده، باید به چنین فردى با دلیل ثابت کرد که خداوند بر بالاى عرش قرار دارد، و خارج از جهان مى باشد، و اگر نپذیرفت او کافر و مرتدّ و خارج از اسلام است

 (( کیف الردّ على القائلین بأنّ (اللّه فی کلّ مکان) تعالى عن ذلک، وما حکم قائلها؟

وأجابت اللجنة: أوّلا: عقیدة أهل السنّة والجماعة أنّ اللّه سبحانه وتعالى مستو على عرشه بذاته، وهو لیس داخل العالم بل منفصل وبائن عنه. . . .وممّا یدلّ على علوّه على خلقه نزول القرآن من عنده، والنزول لا یکون إلاّ من أعلى إلى أسفل، قال تعالى(وَأَنزَلْنَآ إِلَیْکَ الْکِتَـبَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَـبِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ) المائدة: 48.

إلى أن ذکرت قول رسول اللّه لجاریة: أین اللّه؟ قالت: فی السماء قال: من أنا؟ قالت: أنت رسول اللّه، قال: أعتقها فإنّها مؤمنة. أخرجه مسلم وأبوداود والنسائی وغیرهم، وفی الصحیحین حدیث أبی سعید الخدری رضی اللّه عنه قال:  قال رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلّم: «ألا تأمنونی وأنا أمین من فی السماء، یأتینی خبر السماء صباحاً ومساءً». مسند أحمد (3/4، 68، 73) والبخاری (فتح الباری) برقم 3344، 4351، ومسلم برقم 1064.

وثانیاً: من اعتقد أنّ اللّه فی کلّ مکان فهو من الحلولیّة، ویردّ علیه بماتقدّم من الأدلّة على أنّ اللّه فی جهة العلوّ، وأنّه مستو على عرشه، بائن من خلقه، فإن انقاد لما دلّ علیه الکتاب والسنّة والإجماع، وإلاّ فهو کافر مرتدّ عن الإسلام. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء: 3/216 ـ 218.)).

 









نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

خدای وهابیت میدود سه شنبه 86 اسفند 7  2:19 عصر

از لجنه افتاى سعودى در باره صفت هروله سؤال شده و پاسخ داده اند که صفت هروله (دویدن) خدا در حدیث قدسى که بخارى و مسلم نقل کرده اند آمده که خداوند فرموده:  اگر بنده اى یک وجب به من نزدیک شود، من یک ذراع (نیم متر) به او نزدیک خواهم شد و اگر او یک ذراع به طرف من بیاید، من به قدر فاصله دو کف دست (بیش از یک متر) به او نزدیک خواهم شد، اگر او قدم زنان به طرف من بیاید، من دوان دوان به طرف او خواهم رفت

 (( سألت عن اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء:  هل للّه صفة الهرولة؟

أجابوا: نعم، صفة الهرولة على نحو ما جاء فی الحدیث القدسی الشریف على ما یلیق به قال تعالى: «إذا تقرّب إلیّ العبد شبراً تقرّبت إلیه ذراعاً، وإذا تقرّب إلیّ ذراعاً تقرّبت منه باعاً، وإذا أتانی ماشیاً أتیته هرولة» رواه البخاری ومسلم. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث والإفتاء: 3/196، فتوى رقم 6932. )).

بن باز مفتى أعظم سابق عربستان در پاسخ به استفتائى این چنین نوشته: «أمّا الوجه والیدان والعینان والساق والأصابع فقد ثبتت فی النصوص من الکتاب والسنّة الصحیحة وقال بها أهل السنّة والجماعة وأثبتوها للّه سبحانه على الوجه اللائق به سبحانه وهکذا النزول والهرولة جاءت بها الأحادیث الصحیحة ونطق بها الرسول صلى اللّه علیه وسلّم وأثبتها لربّه عزّ وجلّ على الوجه اللائق به سبحانه»

 (( فتاوى بن باز، ج 5 ص 374. )).

آن چه که  صورت و دست و چشم و ساق و انگشت، براى خداوند، در کتاب و سنت صحیح آمده و نظریه اهل سنت  بر آن استوار است و همچنین نزول حق از عرش به آسمان عالم ماده و هروله و دویدن در احادیث صحیح وارد شده و رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) این صفات را براى خداوند به آن گونه اى لایق او مى باشد،  اثبات نموده است.

این هم تصویر سند :

 

 



نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وهابیت:دوچرخه مرکب شیطان دوشنبه 86 اسفند 6  1:34 عصر

تضادّى دیگر!

از تضادهاى عجیب این گروه این است که همان کسانى که یک

[ 75 ]

روز دوچرخه ها را «مرکب شیطان» مى شمردند و بدعت مى دانستند امروز سوار اتومبیل هاى آخرین سیستم آمریکایى و ژاپنى مى شوند و هیچ کس ایرادى بر آنها نمى گیرد.

و آنها که یک روز خط تلفن بسیار ساده «قصر شاه سعودى» را به «پادگان لشکرش» بدعت دانستند و سیم ها را پاره پاره کردند، امروز همه آنها حتّى افراد دست فروش کنار خیابان را مى بینیم که «جَوّال» (تلفن همراه) به دست دارند!

آیا این گردش 180 درجه اى دلیل بر قرار گرفتن این گونه افکار در سراشیبى سقوط نیست؟ و جالب این که حکومت آنها بى اعتنا به این افکار واپس گرا در مسیر صنعتى کردن کشور به پیش مى تازد، و غرق صنایع وابسته است.


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

مخالفت با پیشرفت های علمی (مبارزه با وهابیت) دوشنبه 86 اسفند 6  1:33 عصر

جمود و مخالفت با هر پدیده نوین

 

بنیان گذار مذهب وهّابى با هرگونه بدعتى به مبارزه برخاست، چیزى که از نظر اصولى مورد انکار سایر فرق مسلمین نیز نبود، زیرا همگى بدعت ها را در دین به طور کلّى انکار مى کنند.(1)

ولى او در معنى بدعت مرتکب اشتباه بزرگى شده بود، و به همین جهت با هر چیز تازه اى به مبارزه برخاست.

اکنون ببینیم منظور از بدعت چیست؟ آیا هر مطلب تازه، هر ابداع جدید بدعت است؟ و باید با تمام مظاهر نوین تمدّن بشرى به مبارزه برخاست ـ آن گونه که پیروان نخستین وهّابیان از سخنان او برداشت کرده بودند ـ و به همین جهت حتّى دوچرخه را مرکب



1. در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم : «أهْلُ الْبِدَعِ شَرُّ الخَلْقِ وَ الخَلِیقَةِ; بدعت گزاران بدتر خلق خدا هستند» (کنزالعمّال، حدیث 10951) و در حدیثى از امام على(علیه السلام) آمده است که فرمود : «مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلاَّ تُرِکَ بِهَا سُنَّةٌ; هیچ بدعتى حادث نشد، مگر این که سنّتى با آن ترک شد، (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 9، صفحه 93) و احادیث در این زمینه در کتب فریقین بسیار است.

[ 70 ]

شیطان مى نامیدند و از آن اجتناب مى کردند!! و خط تلفنى را که کاخ پادشاه سعودى را به مرکز لشکر متّصل مى کرد، پاره پاره کردند!

دوربین هاى عکّاسى را تا چند سال قبل حرام مى شمردند و خرید و فروش آن در بازارهاى مکّه و مدینه تا چندى پیش ممنوع بود، و ملاّ عمر وهّابى رئیس طالبان نیز اجازه نداد هرگز عکسى از او بگیرند، و با تحصیل زنان و دختران حتّى در مدارس مخصوص به خود به مخالفت برخاستند و هم اکنون رانندگى زن را هر چند با حجاب کامل باشد حرام مى دانند، و گرفتن جشن میلاد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و مانند آن را نیز بدعت و حرام مى شمرند! نه تنها جشن میلادى براى پیامبر(صلى الله علیه وآله)بر پا نمى کنند، بلکه تمام مسلمین سنّى و شیعه را که این کار عاقلانه و انسانى را انجام مى دهند، سرزنش مى کنند!

به یقین بدعت از دیدگاه فقیهان بزرگ و علماى اصول مفهوم دیگرى دارد.

«بدعت» تفسیر خاصّ خود را دارد وآن این است که انسان چیزى را که از دین نیست جزء دین قرار دهد، و به عنوان یک عمل دینى آن را انجام دهد و در تعریف بدعت گفته اند: «اَلْبِدْعَةُ إدْخالُ ما لَیْسَ مِنَ الدِّینِ فِى الدِّینِ».(1)



1. غنائم الأیّام، جلد 1، صفحه 277 .

در البحر الرائق (نوشته ابن نجیم مصرى) بدعت چنین تعریف شده است: «غلب استعمالها على ما هو (ایجاد) نقص فى الدّین او زیادة» و در کتاب فیض القدیر (نوشته مناوى) چنین آمده : «الحدث فى الدین بعد اکماله» و همه این تعاریف به یک معنى باز مى گردد.

[ 71 ]

به یقین هیچ کس استفاده از اختراعات جدید مانند دوچرخه، تلفن، دوربین عکّاسى و رایانه و... را به عنوان یک امر واجب یا مستحب دینى انجام نمى دهد، بلکه یک امر عرفى است، مانند انواع غذاها و لباس ها و ساختمان ها که بر اثر گذشت زمان تغییر مى یابد و شکل نوینى به خود مى گیرد.

به عبارت دیگر گونه اى از اعمالى که ما انجام مى دهیم اعمال عرفى است که ارتباط خاصّى با شرع ندارد، مانند مثال هایى که در بالا آمد: تنوّع در انواع لباس ها، مرکب ها، غذاها، آداب و رسوم و وسایل زندگى و منزل.

بدعت به معنى نوآورى مفید در این امور کار خوبى است و نشانه پیشرفت تمدّن بشر است، بنابراین نه دوچرخه مرکب شیطان است، نه دوربین عکّاسى چشم شیطان، نه انواع تلفن مایه تباهى و فساد دین است و نه مراسم جشن و شادمانى براى تولّد بزرگان دین که یک امر عرفى است گناه مى باشد، همان کارى که گاه به عنوان مراسم جشن تولّد براى فرد فرد خانواده ها انجام مى شود و گاه به طور دسته جمعى براى یک عالم بزرگ دینى یا از آن بالاتر براى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و بزرگان دین مراسم باشکوهى مى گیرند.

براى انجام این گونه امور هیچ دلیلى بر حرمت نداریم، جز سوء

[ 72 ]

تعبیر در مفهوم بدعت و عدم آشنایى به معنى فقهى آن و عدم شناخت امور عرفى از تکالیف شرعى.

کارى به گنبد و بارگاه براى قبور پیشوایان دین نداریم که آن موضوع بحث دیگرى است، بلکه سخن از قبرستان هاى معمولى است هنگامى که در عربستان به سراغ قبرستان مى رویم با زشت ترین و زننده ترین صحنه ها روبرو مى شویم، درست مانند یک بیابان بى آب و علف و سنگلاخ ناهموار و بى نظم، حتّى یک سنگ صاف روى هیچ قبرى نمى بینید!

در حالى که بناى ساده قبور یک امر عرفى در میان تمام ملّت ها و عقلاى جهان است، که سعى دارند قبور مردگان را به صورتى درآورند که احترام آنها حفظ شود، و هرگز تحقیر و توهین نشوند، در اطراف آن درخت و گل و گیاهى ترتیب مى دهند تا مایه آرامش بازماندگان آنها شود.

براى قبور شعرا و بزرگان علم و ادب ساختمان مناسبى در خور شأن آنها مى سازند، و براى هر کسى به تناسب حالش.

این یک کار انسانى و عرفى است، نه بدعت است و نه شرک و نه بت پرستى بلکه احترام و آداب انسانیّت است، در حالى که بدعت حرام افزودن چیزى بر دستورات دین است.

امروزه در همه جاى دنیا معمول است که به مناسبت یکصدمین سال، بزرگداشتى براى فلان شاعر یا مخترع مى گیرند و این کار سبب

[ 73 ]

تشویق جوانان به علم و دانش و پیشرفت علم و دانش است، آیا هیچ عاقلى مى گوید این کار بدعت یا شرک است، یا چیزى بر دین افزوده شده؟!

حال اگر ما براى بزرگان دین این کار را انجام دهیم، کارى که سبب توجّه عموم مردم به افکار و تعلیمات و برنامه هاى آنها مى شود و پیوند محکمى میان آنها و بزرگان دینى برقرار مى کند، کجاى این کار بدعت یا شرک است؟ این یک امر عرفى پسندیده است.

شایان توجّه این که گاه نوآورى هاى عرفى در کنار مسائل شرعى قرار مى گیرد بى آن که به آن آمیخته شود و عنوان بدعت حرام پیدا کند، به عنوان مثال امروز در مسجدالحرام و مسجد النبى مناره هاى زیادى مى بینیم که به یقین در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نبوده است، محراب پیامبر با نقش و نگار ساده و زیبایى آراسته شده بسیارى از آیات قرآن (و بعضى مى گویند تمام قرآن مجید) بر دیوارها و درون طاق هاى مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خط زیبایى نگاشته شده، حتّى نام آن حضرت و تمام ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) و بعضى از بزرگان اسلام بر پیشانى یکى از حیاط هاى آن مسجد به چشم مى خورد.

در حالى که هیچ یک از این ها در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)نبود. آیا این ها بدعت و حرام است؟ اگر هست چرا وهّابى ها که بر آن جا سلطه دارند همه را از میان بر نمى دارند؟ و اگر نیست چرا موارد مشابه آن را نمى پذیرند؟

[ 74 ]

به یقین هیچ کس این ها را به قصد این که دستور دین است ابداع نکرده، بلکه یک سلسله امور عرفى هستند که با ذوق سلیم مردم ابداع شده اند.

کسانى که بر اثر جمود فکرى با این آداب اجتماعى مسلمین و غیر مسلمین مخالفند، جایگاهى در دنیاى امروز ندارند و باید به بایگانى تاریخ سپرده شوند، مگر این که اعتدالیون آنها این خطاهاى بزرگ را اصلاح و جبران کنند.

تکرار مى کنیم بدعت ممنوع و حرام چیز دیگرى است و آن این است که من کارى را به عنوان یک دستور دینى انجام دهم در حالى که نه در ادلّه عامّه و نه ادلّه خاصّه چیزى درباره آن نیامده باشد.

مثل این که چیزى بر نماز یا روزه یا آداب و مناسک حج و امثال آن بیفزاییم یا بگوییم شرع به ما دستور داده است که فلان شب را به عنوان میلاد پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) جشن بگیرید.

متأسّفانه جمود و کمى اطّلاعات این گروه سبب شده است که این دو مطلب با یکدیگر اشتباه شود و «ابداعات عرفى» با «بدعت هاى شرعى».


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

وهابیان : ما حاکم حرمین شریفین هستیم شنبه 86 اسفند 4  2:44 عصر
 

وظیفه اصلى متولّیان خانه خدا

به یقین اماکن مشرّفه و بیت الله الحرام به همه مسلمین جهان تعلّق دارد: (جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْىَ وَالْقَلاَئِدَ ذَلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ یَعْلَمُ مَا فِى السَّماوَاتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ وَأَنَّ اللهَ بِکُلِّ شَىْء عَلِیمٌ)(2);

«خداوند، کعبه ـ بیت الحرام ـ را وسیله اى براى استوارى و سامان



1. نساء، آیه 48.

2. مائده، آیه 97 .

[ 51 ]

بخشیدن به کار مردم قرار داده; و همچنین ماه حرام، و قربانى هاى بى نشان، و قربانى هاى نشاندار را; این احکام (حساب شده و دقیق،) به خاطر آن است که بدانید خداوند، آن چه را در آسمان ها و زمین است، مى داند; و خدا به هر چیزى داناست».

همه افراد دور و نزدیک در بهره گیرى از خانه خدا یکسانند: (سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ).(1) بنابراین متولّیان خانه کعبه تنها موظّف به ایجاد امنیّت و نظم و فراهم کردن امکانات لازم براى زوّار هستند، نه این که این مرکز اسلامى را پایگاهى براى تبلیغ مذهب خود و تحمیل عقیده خویش بر دیگران قرار دهند.

آنها حق ندارند برداشت هاى خاصّ خود را در مسائل اسلامى که با اجتهاد و استنباط هاى علماى سایر بلاد مخالف است بر آنها تحمیل کنند، حتّى در عصر جاهلیّت کار متولّیان خانه کعبه بیش از این نبود که در قرآن به آن اشاره شده است: (أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ)(2);

«کار آنها آب رسانى به حجّاج خانه خدا و آباد نگه داشتن خانه کعبه بود».

بنابراین اگر علماى این سرزمین برداشت خاصّى در امر توحید دارند، حق ندارند عقیده خود را بر دیگران تحمیل کنند، به خصوص



1. حج، آیه 25.

2. توبه، آیه 19 .

[ 52 ]

این که دیگران علماى بزرگى دارند که این برداشت ها را نادرست مى دانند.

به عنوان مثال در مسأله «طلب شفاعت» از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به این معنى که آن حضرت در پیشگاه خداوند درخواستى براى بندگان کند; این گروه آن را کفر مى پندارند ولى دیگران،آن را عین توحید مى دانند.

یا این که آنها چیزى را «بدعت» مى پندارند و علماى دیگر «سنّت» مى شمرند.

وهّابیان و هیچ گروه دیگرى هرگز حق ندارند فکر و برداشت خود را بر دیگران تحمیل کنند.

تأکید مى کنم آنها فقط باید به نظم، امنیّت و عمران این سرزمین مقدّس بپردازند، نه این که آن را پایگاه تبلیغاتى مذهب خود سازند و جالب این که پادشاه عربستان سعودى خود را «خادم الحرمین الشریفین» مى داند نه «حاکم الحرمین الشریفین»; پس چرا علماى سلفى وهّابى خود را «حاکم الحرمین» مى دانند با این که معتقدند اطاعت ولاة الامر بر آنها واجب است.

البتّه ازکارهایى که به اجماع علماى اسلام ممنوع است باید منع کنند.

خلاصه این که تحمیل فکر از سوى یک گروه اندک که از نظر علمى دست پایین تر را دارند، بر اکثریّت مسلمین با هیچ منطقى سازگار نیست، ولى سلفى هاى متعصّب از بدترین روش ها براى تحمیل عقیده خود استفاده مى کنند و این جاى تأسّف است.


نظر خود را اعلام کنید ()

نوشته شده توسط خون جگر:   وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم  

خشونت وهابیت جمعه 86 اسفند 3  11:59 صبح
 

خشونت در عراق

وهّابیّت متعصّب و تندرو، در همین سال هاى اخیر، چهره دیگرى از خشونت خود را در عراق نشان داد و هر چه توانست کشتار کرد، زن و مرد و پیر و جوان و سنّى و شیعه و کُرد و... را هدف قرار داد و زمین را از خونشان رنگین ساخت و قطعات بدن آن ها را در اطراف خیابان ها و بیابان ها پراکنده کرد.

نه تنها مسلمانان بلکه همه مردم دنیا از این همه خشونت در تعجّب و وحشت فرو رفتند و مى گفتند آیا این ها تشنه خون بشرند؟ این ها کدام هدف را دنبال مى کنند؟ پیرو کدام آیین هستند؟!

بعضى اصرار دارند این خشونت ها را به بازماندگان بعثى ها نسبت دهند که این اشتباه بزرگى است، براى این که در بسیارى از کشتارها از روش انتحارى استفاده مى شود که مى دانیم بعثى ها از این روش هرگز استفاده نمى کنند و این کار فقط کار وهّابى هاى متعصّب است که خود را مسلمان و همه را مشرک و جایز القتل مى دانند.

* * *

 

خشونت در زادگاه وهّابیّت

از همه عجیب تر و وحشتناک تر این که وهّابى هاى متعصّب حتّى به هموطنان وهّابى خود نیز رحم نکرده و دامنه خشونت را به آنجا نیز کشاندند و با انفجارهاى متعدّد در ریاض و جدّه و بعضى مناطق دیگر گروهى از شهروندان بى گناه خود را به خاک و خون کشیدند.

[ 30 ]

تا آن جا که امسال (سال 1425 قمرى) در مراسم حج خطباى نماز جمعه در اجتماع بسیار انبوه نمازگزاران، در نکوهش این گروه و محکوم ساختن خشونت آن ها، بحث هاى زیادى داشتند و شعار «لاَ التَکْفِیر ; وَ لاَ الإرْهَاب ; نه تکفیر کردن دیگران و نه ترور» را سر دادند، و کار به جایى رسید که دولت عربستان مجبور شد همایش مهمّى در برابر «ارهاب» (تروریسم) تشکیل دهد و از کشورهاى مختلف براى تنظیم برنامه هماهنگ، جهت مبارزه با آن دعوت کند.

امّا تروریست ها چه افرادى بودند؟ همان وهّابیان متعصّب که همه را غیر از خود کافر مى دانند و خون آن ها را مباح مى شمرند.

دولت عربستان با این کار مى خواهد هم خود را از هماهنگى با آنان تبرئه کند و هم براى نجات از چنگال آنان راه چاره قاطع و مؤثّرى بیندیشد.

* * *

به هر حال این محصول نامطلوب سبب شد که متأسّفانه نام اسلام در اذهان بسیارى از مردم جهان، با خشونت توأم گردد و بهانه و دستاویز بدى به دست مخالفان اسلام دهد تا آنجا که در بسیارى از کشورها، مسلمانان را «جماعتى آدمکش!» معرّفى کنند. البتّه تبلیغات سوء آمریکایى ها و به خصوص صهیونیست ها نیز به این امر بسیار کمک کرد، در حالى که اسلام پیام آور صلح، عدالت و محبّت بوده و هست.

[ 31 ]

همه مى دانیم در قرآن 114 سوره است که همه آنها جز یک سوره با نام خداوند «رحمان» و «رحیم» که اشاره به رحمت عام و خاص او است، آغاز مى شود و این یک مورد هم مربوط به اعلان جنگ با کسانى است که پیمان صلح با مسلمانان را شکستند.

قرآن با صراحت به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى گوید ما تو را خشن و سنگ دل قرار ندادیم که اگر چنین بود مردم از گرد تو پراکنده مى شدند:(وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ).(1)

در روایات اسلامى مى خوانیم «هَلِ الدِّینُ إِلاَّ الحُبُّ; آیا دین چیزى جز محبّت است»،(2) محبّت به خدا، پیامبر، صالحان، و همه خلق خدا; ولى این آیینى که بر پایه محبّت بنا شده بر اثر اعمال گروه هاى زاییده وهّابیّت، چنان شد که بدترین دستاویز را براى تشویه چهره اسلام به دست مخالفان داد.

 

ریشه هاى خشونت در تعلیمات پیشوا

اجازه دهید نخست تاریخچه بسیار فشرده اى را از زندگى پیشواى وهّابیان با استفاده از نوشته هاى مورّخان شرق و غرب در اختیار شما عزیزان بگذاریم.

مشهور این است که «محمّد بن عبدالوهّاب» پیشواى مذهب



1. آل عمران، آیه 159.

2. میزان الحکمة، حدیث 3097.

[ 32 ]

وهّابى در سال 1115 در شهر کوچک «عُیَینه» از شهرهاى حجاز دیده به جهان گشود و در سال 1207 وفات کرد.

پدرش از قضات حنبلى بود و در کودکى به او درس مى داد. نویسنده کتاب «ازالة الشبهات» مى نویسد: او در کودکى علاقه شدیدى به مطالعه کتاب هاى «ابن تیمیّه» و «ابن قیم جوزى» که هر دو در قرن هشتم مى زیستند، داشت و خمیرمایه افکار خود را از آن دو گرفت.

بسیارى نوشته اند که پدرش در همان سنین جوانى فهمیده بود که او اشتباهات فکرى فراوانى دارد، و از آینده او نگران بود و پیوسته او را سرزنش مى کرد و برحذر مى داشت.

او سفرهاى زیادى کرد، مدّتى به مکّه و مدینه و سپس به بصره رفت و از آنجا به ایران آمد و مدّتى در اصفهان نزد دانشمندى به نام میرزاجان اصفهانى درس خواند، سپس به قم رفت و مدّت کمى در آنجا ماند و بعد به قلمرو حکومت عثمانى و شام و مصر رفت سپس به جزیرة العرب (نجد) بازگشت و به اظهار عقاید خود پرداخت.

نخست گروهى به مخالفت با او برخاستند و از شهر «حریمله» بیرونش کردند و او به شهرک «عیینه» رفت. خبر افکار نادرست او به امیر احسا و قطیف «سلیمان بن محمّد» رسید و او به حاکم عیینه «عثمان» دستور داد او را به قتل برساند، ولى چون عثمان نمى خواست آلوده قتل او گردد دستور به اخراج او از شهر داد.

[ 33 ]

سرانجام او به شهر «درعیه» پناه برد. حکمران منطقه مردى از قبیله «غنیزه» به نام «محمّد بن سعود»، بود. شیخ محمّد با او ملاقات کرد و افکار خود را عرضه داشت و به او قول داد به کمک وى مى تواند بر تمام سرزمین نجد مسلّط شود!

«محمّد بن سعود» جدّ اعلاى پادشاهان سعودى احساس کرد مى تواند از وجود محمّد بن عبدالوهّاب براى توسعه قلمرو خود کمک گیرد، زیرا یک عدّه جوان پر جوش و خروش اطراف او را گرفته و سر بر فرمان او بودند و آنها نیروى خوبى براى پیش برد اهداف «ابن سعود» محسوب مى شدند.

ابن سعود قول حمایت و دفاع از شیخ را به دو شرط داد. نخست این که شیخ با دیگرى جز او رابطه برقرار نکند، دیگر این که خراجى را که همه ساله از اهل شهر درعیّه دریافت مى کند بازهم دریافت دارد! شیخ اوّلى را پذیرفت ولى دوّمى را تلویحاً رد کرد و گفت : امید است فتوحات و غنایم زیادى بیش از خراج درعیّه نصیب تو گردد!

امّا نباید فراموش کرد که غنایمى را که شیخ محمّد انتظار آن را مى کشید، در درجه اوّل اموال مسلمانان حجاز و مکّه و مدینه وسپس سایر کشورهاى اسلامى بود که از او پیروى نکرده بودند، زیرا چنان که گفتیم او همه را غیر از پیروانش مشرک مى پنداشت و خون و اموال آنها را مباح مى شمرد!

پیروان محمّد بن عبدالوهّاب به شهرهاى مختلف حجاز حمله

[ 34 ]

کردند و براى ترویج وهّابیگرى، و در واقع کشورگشایى، دست به کشتار و خونریزى عجیبى زدند و اموال زیادى را به تاراج بردند.

بعد از وفات محمّد بن عبدالوهّاب پادشاهان سعودى برنامه هاى او را دنبال کردند و دایره حکومت خود را گسترش دادند و بر تمام نجد و حجاز سلطه یافتند.

* * *

از جمله اعمال بسیار وحشتناکى که در تاریخ وهّابیّت ثبت شده و حتّى مورّخان وهّابى نیز به آن اعتراف کرده اند، قتل عام عجیب مردم «طائف» و از آن وحشتناک تر قتل عام مردم «عراق و کربلا» بود.

وهّابى ها در تاریخ 1216 به بعد (حدود ده سال بعد از فوت محمّد بن عبدالوهّاب) به منظور جلب غنایم و کشورگشایى و در ظاهر براى نشر توحید (توحید به زعم خودشان) چند بار به «کربلا» و نجف حمله کردند; یک بار با استفاده از فرصتى که به خاطر ایّام زیارتى على(علیه السلام) پیش آمده بود و بسیارى از اهل کربلا، به نجف مشرّف شده بودند، حمله غافلگیرانه اى به کربلا کردند، دیوار شهر را خراب نمودند و به شهر وارد شده و هزاران نفر از مردم کوچه و بازار و زنان و کودکان را به قتل رساندند و هر چه بر سر راه خود یافتند غارت کردند. به حرم امام حسین(علیه السلام) که نفایس زیادى داشت حملهور شدند و آن را ویران کردند و تمام جواهرات و نفایس را با خود بردند.

بعضى عدد کشتگان را یکصد و پنجاه هزار تن! نوشته اند و مى گویند جوى خون در کوچه هاى کربلا به راه افتاد و جالب این که

[ 35 ]

اسم این کار را جهاد فى سبیل الله و مبارزه براى نشر توحید مى گذاردند!

وقایع کربلا را بسیارى از مورّخان شرق و غرب و حتّى مورّخان سعودى نوشته اند. مى توانید به کتاب هاى تاریخ المملکة العربیّة السعودیّة، عنوان المجد فى تاریخ نجد، تاریخ العربیّة السعودیّة نوشته دانشمند مستشرق «ناسى لیف» و مفتاح الکرامة سیّد جواد عاملى و کتب دیگر مراجعه فرمایید.(1)

باز مى گردیم به ریشه هاى خشونت در آیین وهّابیّت:

به هر حال محمّد بن عبدالوهاب داراى چند کتاب کوچک است که عقاید خود را به طور عریان در آنها بیان کرده است.

او بهره کمى از سواد و علوم اسلامى داشت و هیچ گاه در حوزه هاى مهمّ علمى اسلام و نزد بزرگان علماى پیشین درس زیادى نخوانده بود و به همین دلیل اشتباهات قابل ملاحظه اى داشت و متأسّفانه بر اشتباهات خود پافشارى مى کرد.

یکى از کتاب هاى او کشف الشبهات است، این کتاب کوچک را ـ چنان که از نامش پیداست ـ به منظور پاسخ گویى از ایرادات علماى



1. براى آگاهى بیشتر از تاریخ پرماجرا و عقاید وهّابیّت مى توانید از کتاب هاى زیر بهره بگیرید:

الاسلام فى القرن العشرین، جزیرة العرب فى القرن العشرین، تاریخ المملکة السعودیّة، تاریخ نجد آلوسى، کشف الارتیاب، و تاریخ وهّابیان نوشته مرحوم فقیهى.

[ 36 ]

بلاد (اغلب از اهل سنّت) بر افکارش نوشته است.(1)

مطالعه و بررسى همین کتاب براى پى بردن به ریشه هاى خشونت در عقاید وهّابیان کافى است:

1ـ نامبرده برداشت نادرستى درباره «توحید» و «شرک» دارد و همان گونه که در بحث هاى آینده خواهد آمد، تمام کسانى را که از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تقاضاى شفاعت عندالله کنند ـ در حالى که موافق صریح آیات و روایات است ـ مشرک و کافر مى داند و جان و مال و ناموس آنها را مباح مى شمرد.(2)

به یقین همه مسلمانان اعمّ از سنّى و شیعه (به جز وهّابى ها) از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) طلب شفاعت عندالله مى کنند، بنابراین همه آنها کافرند و خون و جان و مال و زنانشان بر وهّابى ها حلال است!

2ـ از این هم فراتر رفته و با صراحت مى گوید: مشرکین زمان ما از مشرکان عصرپیامبر(صلى الله علیه وآله) که آن حضرت با آنها جنگید،بدترند!به دودلیل:

اوّلا، مشرکان زمانپیامبر(صلى الله علیه وآله) تنها در حال آرامش به غیر خدا متوسّل مى شدند ولى ـ طبق آیات قرآن ـ هنگامى که گرفتار بلا مى شدند (مثلا گرفتار امواج خروشان دریایى) خدا را خالصانه مى خواندند (فَإِذَا



1. از جمله کسانى که بر این رساله شرح نوشته اند محمّد بن صالح العثیمین است که فرد نسبتاً معتدل و با سوادى بود ولى متأسّفانه یا از روى ترس از دست دادن مقام یا تقیّه سعى کرده توجیه گر سخنان محمّد بن عبدالوهاب گردد (جز در موارد معدودى) و ما آن چه نقل مى کنیم از متن این کتاب است.

2. شرح کشف الشبهات عثیمین، صفحه 81.

[ 37 ]

رَکِبُوا فِى الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ).(1)

ولى مشرکان زمان ما در هر دو حال به غیر خدا متوسّل مى شوند، هم در رفاه و هم در بلا!

ثانیاً، مشرکان جاهلیّت سنگ و چوبى را مى پرستیدند که مخلوق و مطیع خدا است! ولى مشرکان عصر ما افراد فاسق را مى پرستند (که به ظاهر منظورش بعضى از سران صوفیّه است)(2) به این ترتیب خون و مال و ناموس آنها مباح تر است!

البتّه این برداشت ها حاصل یک سلسله مغالطه هاست که در فصل آخر این کتاب، پرده از روى آن برداشته خواهد شد. در اینجا منظور روشن ساختن ریشه خشونت آنها نسبت به جان و مال مسلمین غیر وهّابى است.

3ـ نمونه دیگرى از خشونت آن ها این است که مخالفان خود را ـ که جمعى از بزرگان علماى اهل سنّت هستند ـ هنگام گفتگو با القاب زشت و توهین آمیز یاد مى کند، به عنوان مثال:



1. عنکبوت، آیه 65.

2. او مى گوید: اعلم أن شرک الاوّلین أخفّ من شرک اهل زماننا بامرین: احدهما: انّ الاوّلین لا یشرکون و لا یدعون الملائکة و الاولیاء و الاوثان مع الله إلاّ فى الرخاء و أمّا الشدة فیخلصون لله الدعاء کما قال تعالى: (فاذا رکبوا فى الفلک...) الامر الثانى: انّ الاوّلین یدعون مع الله اناساً مقرّبین عندالله... و اهل زماننا یدعون اناساً من افسق الناس. (شرح کشف الشبهات، صفحه 100).

[ 38 ]

در یک جا مى گوید: أیّها المشرک! (اى مشرک)،(1)

در جاى دیگر اعداء الله! (دشمنان خدا)،(2)

در جاى دیگر للمشرکین شبهة اخرى (مشرکان ایراد دیگرى دارند!)،(3)

در جاى دیگر هولاء المشرکین الجهّال (این مشرکان جاهل!)،(4)

در جاى دیگر اعداء التوحید (دشمنان توحید!)،(5)

و در جاى دیگر مى گوید یک نفر عامى بى سواد بر هزار نفر از علماى مشرکین (مسلمانانى که معتقد به شفاعت هستند) غلبه پیدا مى کند.(6)

همان گونه که قبل از این اشاره شد امام این مذهب بهره کمى از معلومات اسلامى داشته است و به نظر مى رسد از پاسخ گویى هاى علماى بزرگ عصبانى بوده، لذا آنها را با انواع کلمات اهانت آمیز خطاب و همه را متّهم به شرک و کفر و جهل مى کند، در حالى که قرآن مجید با صراحت مى گوید: «به کسانى که اظهار اسلام مى کنند و از در صلح در مى آیند نگویید مسلمان نیستید تا اموال آنها را به عنوان



1. شرح کشف الشبهات، صفحه 77.

2. همان مدرک، صفحه 79.

3. همان مدرک، صفحه 109.

4. همان مدرک، صفحه 120.

5. همان مدرک، صفحه 65

6. همان مدرک، صفحه 68.

[ 39 ]

غنایم به چنگ آورید»: (وَلاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا).(1)

 

چراغ سبز براى خشونت

از آن چه در بالا آمد، مى توان فهمید چرا طالبان و القاعده و سایر متعصّبان وهّابى، به آسانى خون دیگر مسلمانان را در نقاط مختلف جهان مى ریزند و اموال آنها را به یغما مى برند.

کشتار طالبان در افغانستان اغلب از مسلمین بود (اعمّ از شیعه و اهل سنّت) و کشتار و ترورهاى کور القاعده و متعصّبان وهّابى در پاکستان و عراق همه از مسلمانان بود.

چه کسى سبب شد که این گروه ها این همه بى رحم باشند؟ همان کسى که گفت غیر وهّابى ها مشرکند و خون و مال مشرک مباح است! و نباید تعجب کرد که خون هایى که طرفداران این مذهب ریختند اغلب خون مسلمانان بود و تمام اموالى که به غارت رفت اموال مسلمین بود


نظر خود را اعلام کنید ()

<      1   2      

نگاشته های وب
ابن تیمه منکر فضائل آْ ل رسول (ع)
[عناوین آرشیوشده]

یکشنبه 103 آذر 4

امروز:   7   بازدید

دیروز:      بازدید

منوی کاربری

صفحه اول

آشنائی با ما

ارتباط با ما

ورود به بخش مدیریت

آشنائی با ما

لوگوی وب

اوقات شرعی

وضعیت در یاهو

یــــاهـو

لوگوی دوستان



نوای ما

آرشیو مطالب

عقائد وهابی ها[8] . وهابیت و ضدیت با قرآن[6] . پرسش و پاسخ[5] . جنایات وهابیت (فیلم-عکس)[3] . سازمان ها ، شخصیت ها و تشکلات وهابی ها[3] . وهابیت و تشابهات آن با خوارج[2] .

آرشیو مطالب

جنایات
ضدیت با قرآن و سیره رسول
سازمان ها و شخصیت های وهابی
زمستان 1386

اشتراک با ما

 

طراحی قالب با وب سایت شیعی 14 معصوم

14masom.orq.ir

تعداد   115369   بازدید


 مبارزه با وهابیت*فتنه*