نوشته شده توسط خون جگر:
وابسته به وب سایت شیعی 14 معصوم
اولین قربانی وهابیت
|
جمعه 86 اسفند 10 12:36 عصر
|
توافق محمد بن عبدالوهاب با محمد بن سعود براى کشتن مسلمانان سرانجام پسر عبدالوهاب از «عیینه» بیرون رانده شد و به سال1160 به شهر «درعیه» رفت (همان شهرى که مرکز مسیلمه کذاببود) و در خانه مردى به نام «عبدالله بن سویلم» فرود آمد ودر آن موقع حکمران این سرزمین «محمد بن سعود» (جد آل سعود)از قبیله «عنیزه» بود، محمد بن سعود زنى داشتبه نام«موصى» دختر «ابى وحطان» از آل کثیر که زنى با تدبیر وخردمند بود، این زن از وضع شیخ اطلاع یافت و به محمد، شوهر خوداظهار داشت که این مرد غنیمتى است که خدا به تو فرستاده، مقدماو را گرامى بدار و در بزرگداشت وى کوشا باش و یارى او راغنیمتشمار.
ابن سعود پیشنهاد زن خود را پذیرفت و در خانه عبدالله بنسویلم به دیدن شیخ رفت و به عزت و نیکى به او مژده داد، شیخنیز قدرت و تسلط بر همه بلاد نجد را به وى بشارت داد و دربارهروش پیامبر(ص) و اصحاب آن حضرت در امر به معروف و نهى از منکرو جهاد در راه خدا سخن گفت و همچنین به او یادآور شد که هربدعتى گمراهى است و این که مردم نجد بدعتهائى بکار مىبرند، ومرتکب ظلم مىشوند و دچار اختلاف و تفرقه هستند.
محمد بن سعود، سخنان شیخ محمد را به مصلحتخود تشخیص داد وآنها را پذیرفت و به وى اطمینان داد که به یاریش برخواهد خاستو بامخالفان، جهاد خواهد کرد ولى به دو شرط: یکى آن که وقتىکارها رو به راه شد، شیخ از او جدا نشود و با دیگرى رابطهبرقرار نکند. دوم این که مجاز باشد خراجى را که همهساله ازاهل درعیه، دریافت مىدارد، بازهم دریافت کند. شیخ شرط اول راپذیرفت و درباره شرط دوم گفت: امید استخداوند فتوحات و غنائمبسیارى بیشتر از خراج درعیه نصیب تو گرداند (1) . بدین ترتیبمحمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود در مورد جنگ با مخالفان وامر به معروف و نهى از منکر و اقامه شعائر دین (طبق عقایدخود) با یکدیگر بیعت کردند.
بعضى از مستشرقین مثل «فیلیپ حتى» (2) و «گلدزیهر» (3) وبرخى دیگر گفتهاند: محمد بن سعود پسر خود عبدالعزیز را دامادشیخ ساخت و اگر این امر صحیح باشد، موجب رابطه نزدیکترى میانآن دو گردید و این عهد و پیمان میان آل سعود و عائلهعبدالوهاب تا به امروز همچنان استمرار دارد و روابط فامیلىنیز همچنان میان آنها در جریان است (4) .
عثمان بن معمر نخستین قربانى این توافق گفتیم که «عثمان بن معمر»، امیر عیینه، شیخ را از آن شهربیرون کرد، اما وقتى «محمد بن سعود»، امیر درعیه به یارىشیخ شتافت و با یکدیگر بیعت کردند و کار او بالا گرفت، عثماناز کار خود به شدت پشیمان شد و به این فکر افتاد که شیخ محمدرا دوباره به «عیینه» برگرداند و بدین منظور با جمعى ازیاران خود، به درعیه رفت و شیخ را به بازگشتبه عیینه، ترغیبکرد، اما شیخ بازگشتخود را موکول به اجازه «محمد بن سعود»نمود، محمد هم به هیچوجه به این امر راضى نشد و عثمان بهعیینه باز گشت درحالى که سخت پشیمان و بیمناک بود (5) .
طولى نکشید شیخ محمد حکم کفر عثمان بن معمر را صادر کرد وگفت: «ان عثمان بن معمر مشرک کافر» و دو نفر را مامور کشتناو نمود، آن دو نفر در نماز جمعه شرکت کردند و پس از پایاننماز او را در محراب مسجد در ماه رجب سال 1163 به قتلرساندند، روز بعد محمد بن عبدالوهاب به عیینه آمد و «مشارىبن معمر» را که از پیروانش بود، به عنوان حاکم عیینه تعیینکرد (6) .
با این که «عثمان بن معمر» همیشه کمک مردم درعیه بود و باتزویج کردن دخترش با «عبدالعزیز بن محمد» با سعودیها روابطنزدیکترى برقرار کرده بود و از این دختر فرزندى به دنیا آمدهبه نام «سعود» که در عصر او و هابیها به اوج قدرت رسیدند،ولى شیخ اولین کارى که کرد، عثمان را به بهانه این که کافرشده، به قتل رساند و شخصا به «عیینه» رفت و دستور داد قصرآل معمر را با خاک یکسان کردند (7) .
حال نمىدانیم چگونه «عثمان بن معمر» حاکم عیینه کافر و مشرکشده بود که در روز جمعه در محراب نماز به قتل رسید؟! در آنوقت که شیخ محمد به درعیه آمد و با محمد بن سعود براى کشتنمسلمانان توافق کرد مردم درعیه در نهایت تنگدستى و احتیاجبودند و براى قوت روزانه خود کار مىکردند و نیز در مجلس شیخحاضر مىشدند تا به وعظ او گوش فرا دهند.
برای توضیحات تکمیلی به این سایت مراجعه کنید
http://www.balagh.net/persian/kalam/index.htm
اطلاعات کامل در این سایت
|
|
نظر خود را اعلام کنید ()
|
|
|